دین سیاسی یا سیاست دینی از نگاه امام محمد غزالی
محورهای موضوعی : فصلنامه علمی تحقیقات سیاسی و بین المللی
1 - دکترای علوم سیاسی و عضو هیات علمی دانشگاه هنر اصفهان
کلید واژه: خلافت, غزالی, احیاء العلوم, کیمیای سعادت, نصیحة الملوک,
چکیده مقاله :
با پیدایش خلافت و سلطنت از درون مجموعه ای از نیروهای محلی و معارض، به عنوان مهمترین نهادهای قدرت سده های میانه، آمیزه ای از دین توجیه گر سیاست شکل گرفته بود. این آمیختگی، اندیشمندان مسلمان را بر آن می داشت تا با هدف باز تفسیر وضعیت موجود، از منظری التفاتی به موضوع بنگرند. غزالی برخلاف نظریه پردازان یا فلاسفه سیاسی که در صدد طرح و پیگیری مواضع آرمانی خود هستند، در مقام یک اندیشه ورز سیاسی برآن بود تا با ارزشیابی و شناخت کافی شرایط پیرامون خویش، طرحی درافکند تا در پرتو آن امکان کاربردی ساختن دین در عرصه سیاست فراهم آید. تحولات سیاسی معاصر وی و شکل گیری نظام سیاسی با زیرساخت ایرانی (سلجوقیان) که از امکان اِعمال حاکمیت مستقل از دستگاه خلافت اسلامی (عباسیان) برخوردار گشته بود، ضرورت برخورداری از چارچوبی مشروع و مقبول، به منظور حکمرانی جدای از آموزه های نهادینه شده پیشین در فضای حاکمیت اسلامی را اقتضا می کرد. به طور قطع، این مهم از عهده آن دسته از فقیهانی که به دلیل تشتت های بی شمار ناشی از رقابت های فرقه ای از یک سو و رواج و غلبه برداشت نقلی صرف از دین متاثر از روند تقلیدگونه حاکم از سوی دیگر، از واقع بینی فاصله گرفته بودند، خارج بود. غزالی به عنوان اندیشمندی که نظام فکری منسجم و قاعده مندی دارد، از سعادت به عنوان هدف غایی آفرینش نام می برد و همه اندیشه های خود را با هدف تامین سعادت برای انسان منسجم می کند و با جمع میان اصول و مبانی اندیشه سیاسی خود از یک طرف و واقعیتهای اجتماعی و ساختار قدرت سیاسی زمانه از طرف دیگر، طرحی نو در می افکند. در این راستا وی ازآرمان خواهی، به واقع سیاسی گذار کرده و اندیشه سیاسی خود را بر مبنای تحلیل سلطنت و قدرت و مشروعیت آن بر پایه دین مداری سامان می دهد. براساس آنچه در مرور تحلیلی اندیشه سیاسی غزالی حاصل می آید، او نه در پی سیاسی کردن دین، بلکه خواهان دینی کردن سیاست بوده است؛ چه آنکه زمانی که دین سیاسی می شود، ناخواسته مورد استفاده دنیاداران سیاستمدار قرار می گیرد و زیرکانه ازآن برای تثبیت موقعیت خویش بهره می برند، اما آنگاه که سیاست رنگ دین به خود می گیرد، روح معنویت و انسانیت در آن دمیده می شود.
It was when kings and caliphs rose from opposing local groups- as the major power based of the time- that religion tended to be applied in justification to politics. Urged on by this trend, Muslim thinkers inclined to reconsider the issue from an attentive point of view. Unlike other theorists who followed their idealistic views, Ghazali's, as a political theorist, tried to come up with a new idea to apply religion in politics. The political changes of the time and formation of an Iranian- based political system (Seljuk) which was governed independently of the Islamic government (Abbasi) required a legitimate, acceptable structure apart from previous institutionalized doctrines within the framework of Islamic government. This was clearly beyond the scope of some clergymen's capabilities due to their prior engagement in countless denominational competitions on the one hand and overcoming the sheer interpretation of religion rooted in imitative from on the other hand. As a scholar and rule-governed and systematic thinking structure, Ghazali introduces 'salivation' as the ultimate goal for creation and theorizes his ideas toward human salivation and combines the Politicals of his political thought with social realities and the structure of political power to establish a new from of government and he also based his political thoughtidea on the analysis kingdship and power and its legitimacy based on religion. According to the critical analysis of Ghazali's political idea, he does not seek politicizing the religion rather he seeks 'religionizing' the politics. Because when the religion is politicized, it will be abused by politicians to stabilize their own position. But when religion rules the politics, it is as if the divine spirit of religion revives the politics and makes it more humanistic.