داستان وارگرایی در یک حوزه ی گفتمانی را می توان عجالتاً به عنوان دیدگاهی صورت بندی کرد که مدعی است بهترین تلقی از اظهاراتی که در ضمن آن حوزه از گفتمان مطرح می شوند، این نیست که دارای صدق به مفهوم سرراست آن باشند، بلکه بهتر است بدان ها به مثابه ی نوعی داستان بنگریم. چنا چکیده کامل
داستان وارگرایی در یک حوزه ی گفتمانی را می توان عجالتاً به عنوان دیدگاهی صورت بندی کرد که مدعی است بهترین تلقی از اظهاراتی که در ضمن آن حوزه از گفتمان مطرح می شوند، این نیست که دارای صدق به مفهوم سرراست آن باشند، بلکه بهتر است بدان ها به مثابه ی نوعی داستان بنگریم. چنانکه خواهیم دید، این صورت بندی اولیه از داستان وارگرایی، از جهات متعددی [بسیار] کلی، ولی به عنوان یک نقطه ی افتراق سودمند است. در نوشتار حاضر نخست به معرفی کلیاتی در مورد داستان وارگرایی خواهیم پرداخت. سپس دسته بندی یابلو و خوانش وی از این تز را به اختصار می آوریم. در نهایت پس از نگاهی شتاب زده به سیر تاریخی مفهوم جهان های ممکن نشان می دهیم که اشکالات هستی شناخت پیشروی معناشناسی جهان های ممکن در روش شناسی فلسفه ی امروز از کجا ناشی می شود و نسخه ی یابلو از داستان وارگرایی (کنایه گرایی) چگونه به رفع این اشکالات کمک می کند. کنایه گرایی به عنوان خوانشی از داستان وارگرایی (که یابلو آن را ارائه کرده است) می تواند اشکالات متعدد دیگری را که در مورد هستی شناسی، ارجاع، صدق و موارد دیگر پیرامون گزاره های خاص (مانند گزاره های ریاضیاتی یا وجهی) طرح می شوند پاسخ دهد.
پرونده مقاله
در بحث زبان زنانه در نظریه فمینیستی فیلم، تا بحال دو رویکرد عمده مطرح شده است. نخست رویکرد روانکاوانه است که به فرآیند رشد شخصیت از منظر روانکاوی فروید و لکان می پردازد. بنابراین رویکرد، طبق روانکاوی فروید و لکان، شخصیت زنان و مردان با توجه به دو فرآیند متفاوتی که در چکیده کامل
در بحث زبان زنانه در نظریه فمینیستی فیلم، تا بحال دو رویکرد عمده مطرح شده است. نخست رویکرد روانکاوانه است که به فرآیند رشد شخصیت از منظر روانکاوی فروید و لکان می پردازد. بنابراین رویکرد، طبق روانکاوی فروید و لکان، شخصیت زنان و مردان با توجه به دو فرآیند متفاوتی که در رشد شخصیت طی می کنند شکل می گیرد. مردان و زنان هر یک خواه ناخواه فرآیندی مشخص را طی میکنند و شخصیتی کامل و تثبیتشده مییابند. پس بهعنوان تماشاگران یک فیلم و یا یک محصول فرهنگی، خواه ناخواه، هرکدام به گونهای تثبیت شده و مشخص، تجربهی فیلم دیدن را از سر میگذرانند که بر طبق فرمولهای ثابت فرآیند رشد شخصیت زنانه و مردانه همواره ثابت و یکسان است. مثلاً مردان همواره در جایگاه سوژهی میل و زنان در جایگاه ابژهی میل قرار می گیرند. اما پس از ظهور مطالعات فرهنگی بود که رویکرد فرهنگی در نظریه فیلم فمینیستی رخ نمود. بر طبق این رویکرد، دریافت معنای یک اثر سینمایی تحت تأثیر فرهنگ و حاصل مذاکره میان متغیرهای فرهنگ است، همچون سن، جنسیت، تاریخ، طبقه اجتماعی و اقتصادی و تجربیات زیستهی هر زن یا هر مردی. بنابراین کوچکترین تغییری در هر کدام از این عرصهها، بر معنایی که مخاطب از اثر درک میکند یا بهعبارتی میسازد، تأثیری بسزا دارد. پس تمام مردان و تمام زنان همواره و در هر زمان و هر مکان، معنایی یکسان از یک اثر سینمایی بر نمیسازند. با این تعریف، معنا همواره سیّال و متغیّر است. پس نیازی به ساختن یک زبان زنانه در مقابل زبان مردانه در سینما نداریم. چون وجود زبان مردانهی تثبیت شده در سینما از اساس در فمینیسم فرهنگی منتفی است. تنها کافیست آثار سینمایی و دلالت های جنسیتی آنها را از نو خوانش کنیم، با هر خوانش نو، اثر از نو ساختار شکنی می شود و معناهای جدید و حتی ضد گفتمان مرد محور پیدا میکند.
پرونده مقاله
وجه یا وجوه اشتراک اثباتهای ریاضیاتی کدامند؟ تاکنون پاسخهای مختلفی به این پرسش ارائه شده است. برخی اساساً منکر هر نوع اشتراک مفهومی بین اثباتها هستند، و برخی دیگر قائل به دوگانگی یا چندگانگی مفهومی اثباتهای ریاضی هستند. یعنی اثباتها را در ذیل دو یا چند هسته مفهومی چکیده کامل
وجه یا وجوه اشتراک اثباتهای ریاضیاتی کدامند؟ تاکنون پاسخهای مختلفی به این پرسش ارائه شده است. برخی اساساً منکر هر نوع اشتراک مفهومی بین اثباتها هستند، و برخی دیگر قائل به دوگانگی یا چندگانگی مفهومی اثباتهای ریاضی هستند. یعنی اثباتها را در ذیل دو یا چند هسته مفهومی اساساً متمایز قرار می دهند. در این مقاله نشان میدهم که اولاً اثباتهای ریاضی و غیر ریاضی از یک مقولهى واحد یعنی استدلال موفق یا درست هستند؛ ثانیاً در همه اثباتهای ریاضیاتی و در همه تلقیهایی که از این افراد بیان شده، یک استدلال باید متضمن الگوهایی دقیق، وارسی پذیر و اعتمادپذیر، در همه جهانهای ممکن، باشد. اگر دو شرط اول برقرار باشند استدلال مذکور میتواند متصف به صفت ریاضیاتی شود؛ و اگر شرط سوم برقرار باشد استدلال ریاضی مذکور میتواند متصف به صفت درست شود. بنابراین در همه اثباتهای ریاضی و در همه تلقیها از اثباتهای ریاضی چهار مؤلفه مفهومی مشترک هستند: استدلال، دقت، وارسیپذیری، درستی. ثالثاً اختلافنظرها درباره مفهوم اثبات ریاضی ریشه در تعبیرها و تفسیرهای مختلف فیلسوفان و ریاضیدانان از این مؤلفهها دارد. یعنی درباره هر کدام از این چهار مؤلفه اساسی، تلقیها و معیارهای مختلفی از سوی ریاضیدانان و فیلسوفان معرفی شده است.
پرونده مقاله
در طرح ادیان توحیدی، ایمان به خدا و عالم غیب از مهم ترین حقایقی است که مسیر انسان را در جهت رسیدن به نیک بختی هموار میسازد. بر پایه تحلیل هستیشناسانه ایمان در حکمت متعالیه، میان ایمان و علم چنان پیوندی برقرار است که احکام علم از جمله مختصات هستیشناختی آن چون وجودی بو چکیده کامل
در طرح ادیان توحیدی، ایمان به خدا و عالم غیب از مهم ترین حقایقی است که مسیر انسان را در جهت رسیدن به نیک بختی هموار میسازد. بر پایه تحلیل هستیشناسانه ایمان در حکمت متعالیه، میان ایمان و علم چنان پیوندی برقرار است که احکام علم از جمله مختصات هستیشناختی آن چون وجودی بودن، ذو مراتبی و قاعده اتحاد را نیز میتوان به حقیقت ایمان نسبت داد. گرچه در فهم اولیه کلمات صدرالمتألهین حقیقت ایمان از شئون عقل نظری انسان دانسته شده است، لکن نظر نهایی و جمع آرای مختلف وی را باید معطوف به دو قوه عقل نظری و عملی دانست و ایمانی را از نگاهش واقعی پنداشت که هر دوی این قوا را به خدمت خود در آورده باشد. تقسیم ایمان به قشری و قشر القشری و لبی و لب اللبابی و نیز بحث از فناء همه از نتایج روی آورد علم محورانه صدرا به ایمان تلقی میشوند.
پرونده مقاله
کانت و صدرالمتالهین دو فیلسوف بزرگی هستند که در بحث انسانشناسی معتقدند انسان هویت ثابتی ندارد. از نظر ملاصدرا انسان تنها موجودی است که ماهیت معینی ندارد و حقیقت او فعلیتهای او نیست، بلکه بینهایت امکانهایی که در پیشروی او است، واقعیت او را شکل میدهد. از دیدگاه کانت چکیده کامل
کانت و صدرالمتالهین دو فیلسوف بزرگی هستند که در بحث انسانشناسی معتقدند انسان هویت ثابتی ندارد. از نظر ملاصدرا انسان تنها موجودی است که ماهیت معینی ندارد و حقیقت او فعلیتهای او نیست، بلکه بینهایت امکانهایی که در پیشروی او است، واقعیت او را شکل میدهد. از دیدگاه کانت هم انسان صرفاً از ماهیت ثابتی برخوردار نیست. انسانها با اعمال و رفتار خویش بهویژه در ارتباط متقابل با دیگران و در سطح اجتماع به هویت خود شکل میدهند. هر دو فیلسوف به خالقیت و آفرینندگی عقل توجه ویژه داشتهاند. کانت کوشید محدودیتهایی که در عقل نظری وجود داشت به یاری عقل عملی برطرف کند، لذا با بحث اراده خیر که مهمترین ویژگی و مبنای تحقق انسانیت است، زیر بنای اخلاق اومانیستی را پایهریزی کرد. از دیدگاه کانت انسان با اتکاء به عقل خویش به هویتش شکل میبخشد. اما انسانشناسی فلسفی صدرالمتألهین برخلاف کانت بیشتر بر عقل نظری تکیه دارد. عقل نظری با اتحاد و اتصال، با عقل فعال به مرحله عقل مستفاد میرسد. انسان خلیفه الهی و جامع تمام اسماء صفات حق است. انسان هم صفات تنزیهی و هم صفات تشبیهی دارد و خداوند به انسان استعداد ادراک تمام مدرکات را عطا کرده است، لذا انسان میتواند تمام حقایق کلی و جزئی را بشناسد و بنابر اتحاد عالم و معلوم، جهانی عقلانی شبیه به جهان خارجی میگردد و این معنای جامعیت انسان و خلافت الهی است.
پرونده مقاله
تاریخ زیباییشناسی دارای مبانی و اصولی است که همواره دریافت ما را از هنر تحت تأثیر قرار داده است. آنچه مسلم است بین الأذهانی بودن معیارهایی است که جهان شمول و عام نیستند. دستاورد اصلی و بدیع فرانک سیبلی فیلسوف معاصر انگلیسی (1996-1923)، در روزهایی که زیباییشناسی هنوز چکیده کامل
تاریخ زیباییشناسی دارای مبانی و اصولی است که همواره دریافت ما را از هنر تحت تأثیر قرار داده است. آنچه مسلم است بین الأذهانی بودن معیارهایی است که جهان شمول و عام نیستند. دستاورد اصلی و بدیع فرانک سیبلی فیلسوف معاصر انگلیسی (1996-1923)، در روزهایی که زیباییشناسی هنوز تحت تأثیر نوایدهآیسم قرار داشت به پرسش گرفتن این معیارها با قصد معرفی و تحلیل مفاهیم و ویژگی های زیباشناختی بوده است. یکی از مؤلفههای بسیار مهم در اندیشههای سیبلی، تمایزی است که وی میان مفاهیمی که در زبان روزمره و نیز زبان هنری به کار میبریم، قائل میشود. عمده شهرت وی برای مطرح کردن همین تمایز است. وی با مطرح کردن این تمایز تحت عنوان مفاهیم زیباشناختی و مفاهیم نازیباشناختی وارد ادبیات زیباییشناسی تحلیلی میشود. رویکرد سیبلی در مثال زدن از عبارات زیباشناختی استفاده از اصطلاحاتی است که مربوط به ارزیابی آثار هنری در گفتمان انتقادی میباشد که نه هنگام بحث در مورد هنر بلکه کاملاً آزادانه در گفتمان روزمره نیز دو منظوره هستند، بدین معنی که گاهی کارکرد زیباشناختی دارند و گاهی این کارکرد را دارا نمیباشند. از این رو مقاله حاضر سعی دارد با تأکید بر آموزههای زیباییشناسانه ی سیبلی و به شیوهای مبتنی بر ارائه مثال ها، نمونه ها و مصادق ها به بررسی چگونگی کارکرد حوزه ی زیباشناختی پرداخته و دیدگاه او را با معرفی مفاهیم زیباشناختی در ارتباط با مفاهیم نازیباشناختی به نحوی روشن تبیین نماید.
پرونده مقاله
ایدئولوژی از جمله مفاهیم مغلقی است که اندیشمندان زیادی از علوم مختلف در مورد آن سخن به میان آورده و بررسی کرده اند؛ تعریف جامع و مانعی از آن که بین اندیشمندان اجماعی بوده و یا حداقل مورد قبول اکثر آنان باشد، ارائه داده نشده است؛ از تعاریف و ویژگی هایی که اندیشمندان برای چکیده کامل
ایدئولوژی از جمله مفاهیم مغلقی است که اندیشمندان زیادی از علوم مختلف در مورد آن سخن به میان آورده و بررسی کرده اند؛ تعریف جامع و مانعی از آن که بین اندیشمندان اجماعی بوده و یا حداقل مورد قبول اکثر آنان باشد، ارائه داده نشده است؛ از تعاریف و ویژگی هایی که اندیشمندان برای ایدئولوژی مطرح کرده اند، می توان اندیشمندان را به سه طیف اصلی تقسیم کرد. گروهی نگرشی مثبت به ایدئولوژی داشته و آن را لازمه زندگی بشری معرفی کرده اند؛ گروهی با ارائه تعاریفی منفینگرانه از ایدئولوژی نه تنها آن را مثبت ارزیابی نکرده اند، بلکه عامل جدایی ها و تفرق معرفی کرده و در صدد نفی آن برآمده اند؛ گروهی نیز ایدئولوژی را مفهومی خنثی معرفی می کنند که می تواند هم متصف به ویژگیهای مثبتی باشد که عده ای از اندیشمندان مطرح کرده اند و هم متصف به ویژگی های منفی مطرح شده از سوی برخی دیگر از اندیشمندان شود. جیدو کریشنامورتی از جمله اندیشمندانی است که دید منفی به ایدئولوژی داشته و آن را به جهت پاره ای از خصیصه های ادعایی از جمله تفرق و جداسازی، اغواکننده گی و ... رد می کند؛ که این طرز نگرش از دید اندیشمندان دینی و غیردینی مطرود است.
پرونده مقاله