چکیده
دکارت در گفتار در روش آشکارا اعلام میدارد که فلسفهای که او قصد پیافکندن آن را دارد ما را ارباب و مالک طبیعت میسازد، اما در انفعالات نفس بهرهی اصلی حکمت را در این میداند که به ما بیاموزد تا ارباب انفعالات خویش باشیم. آنچه از فلسفهی دکارت میدانیم بیشتر چکیده کامل
چکیده
دکارت در گفتار در روش آشکارا اعلام میدارد که فلسفهای که او قصد پیافکندن آن را دارد ما را ارباب و مالک طبیعت میسازد، اما در انفعالات نفس بهرهی اصلی حکمت را در این میداند که به ما بیاموزد تا ارباب انفعالات خویش باشیم. آنچه از فلسفهی دکارت میدانیم بیشتر مربوط است به سخن نخست او در گفتار در روش و پیامدهایی که بر اثر چنین نگاهی به فلسفه بهبار آمده است. اما دربارهی جایگاه اخلاق در نظام فکری این فیلسوف کمتر شنیدهایم و گاه چنان او را تفسیر میکنند که گویی اخلاق برای دکارت در درجهی اول اهمیت نبوده است. در این مقاله فلسفهی دکارت را از زاویهی اخلاق مورد توجه قرار میدهیم، به اهمیت اخلاق در طرح کلی فلسفهی او میپردازیم، و او را همچون حکیمی معرفی میکنیم که فلسفهاش بیش از هر چیز خاصیت اخلاقی و درمانگرانه دارد. به شباهتهای او با فیلسوفان رواقی میپردازیم و نیز عملیترین جنبههای فلسفهی وی را بهویژه در نامههایش مورد بحث قرار میدهیم. پس از آن، عاطفهی سماحت[1] را در نزد دکارت بهتفصیل بررسی میکنیم. در پایان هم، برخلاف برخی تصوراتِ رایج، دغدغههایی چون اخلاق، حکمت و زندگی خوب بهعنوان مهمترین و عمیقترین دغدغهها در فلسفهی دکارت معرفی میگردد.
[1]. generosity
پرونده مقاله
چکیده
بحث در باب تقدم اخلاق و معرفتشناسی و نسبت این دو با هم در فلسفهی کانت، سابقهی بسیاری دارد. هر استدلالی در این باره لاجرم مبانی خود را بر یکی از این دو حوزه استوار میکند و حوزهی دیگر را بر اساس این مبانی تفسیر میکند. ریشارد کرونر به سیاق نوکانتیهای هایدلبر چکیده کامل
چکیده
بحث در باب تقدم اخلاق و معرفتشناسی و نسبت این دو با هم در فلسفهی کانت، سابقهی بسیاری دارد. هر استدلالی در این باره لاجرم مبانی خود را بر یکی از این دو حوزه استوار میکند و حوزهی دیگر را بر اساس این مبانی تفسیر میکند. ریشارد کرونر به سیاق نوکانتیهای هایدلبرگ، فلسفهی کانت را کلیتی میداند که بیش از آن که نظامی بسته همانند نظام هگلی باشد، جهاننگریای است که در آن اخلاق بر معرفتشناسی مقدم است و امر عملی بر امر نظری تفوق دارد. بر پایهی تفسیر کرونر، معرفتشناسی، خود در بنیان، اخلاقی است و فعالیت عقل نیز عملی اخلاقی. با این همه، در تفسیر کرونر، نه اخلاق و نه معرفتشناسی، هیچ یک به سود آن دیگری به محاق نمیرود. به عقیدهی او جهاننگری کانت بر تنش دایمی میان قطبهایی استوار است که هیچکدام در دیگری مستحیل نمیشود و تقابلشان موتور تقلای اراده اخلاقی است. معرفتشناسی و اخلاق نیز در جهاننگری کانت بر پایهی همین دیالکتیک کانتی است که روبهروی هم قرار میگیرند. در مقالهی حاضر، به بررسی تفسیر کرونر از جهاننگری کانت و فرضیهی اصلی وی در جهاننگری کانتِ او خواهیم پرداخت و جایگاه اخلاق در نظام کانتی و نسبت معرفتشناسی و اخلاق در درون این نظام را بر پایهی مقدماتی که کرونر فراهم آورده، تبیین خواهیم کرد.
پرونده مقاله
چکیده
بیشتر منتقدین تامس کوهن او را متهم کردهاند که در آثار خود و بهویژه در کتاب ساختار انقلابهای علمی مبانی نسبیگرایی را در پوششی از تاریخ علم تکرار کرده است. نفی امکان کشف صدق، نفی امکان تعین نظریه به واسطهی مشاهده و قیاسناپذیری مهمترین مبانی نسبیگرایی به شم چکیده کامل
چکیده
بیشتر منتقدین تامس کوهن او را متهم کردهاند که در آثار خود و بهویژه در کتاب ساختار انقلابهای علمی مبانی نسبیگرایی را در پوششی از تاریخ علم تکرار کرده است. نفی امکان کشف صدق، نفی امکان تعین نظریه به واسطهی مشاهده و قیاسناپذیری مهمترین مبانی نسبیگرایی به شمار میروند که در آثار کوهن حضور دارند. با این حال کوهن خود را نسبیگرا نمیداند. او برای دفع اتهام نسبیگرایی، بر وجود محرکهای حسی مشترک تأکید میکند و فهرستی از ارزشهای مشترکی را که میتوانند مبنای عینیت علوم باشند مورد بحث قرار میدهد. او همچنین با ارائهی تعریفی معتدل از قیاسناپذیری، آن را با عدم امکان ترجمهی کامل و دقیق برابر میداند. این نوشتار به مرور و ارزیابی پاسخ کوهن به اتهام نسبیگرایی اختصاص دارد. خواهیم دید که کوهن در دورهی دوم فکری خویش از ادبیاتی رئالیستی کمک میگیرد. اما او هنوز مفاهیم اصلی را در پارادایم نسبیگرایان تعریف میکند و مبانی نسبیگرایی حتی در دورهی دوم فکری او نیز به طور ضمنی حضور دارند.
پرونده مقاله
چکیده
فریدریش نیچه فیلسوفی است که به دفعات از معنای مرگ سخن میگوید و در آثارش مشخصاً به مرگ خود خواسته میپردازد. همچنین میتوان از برخی جملات او دعوت مستقیم انسان به مرگ را استنباط کرد؛ این دعوت نه از سر انکار خواست زندگی (به نحوی که شوپنهاور مطرح میکند) بلکه در نت چکیده کامل
چکیده
فریدریش نیچه فیلسوفی است که به دفعات از معنای مرگ سخن میگوید و در آثارش مشخصاً به مرگ خود خواسته میپردازد. همچنین میتوان از برخی جملات او دعوت مستقیم انسان به مرگ را استنباط کرد؛ این دعوت نه از سر انکار خواست زندگی (به نحوی که شوپنهاور مطرح میکند) بلکه در نتیجهی آمیختن آن با ایدههای نوظهور دیگری نظیر خواست قدرت و یا ابرانسان مطرح میشود. ابرانسان نور امیدی است که بر انسانیت مورد عنایت نیچه میتابد و از این رو نمونهی عالی خواست قدرت و پذیرندهی نظریه بازگشت ابدی اوست. در این مقاله ابتدا از ابرانسان و رابطهی آن با مرگ خودخواسته سخن میگوییم تا در مقابل بتوانیم انتقاد نیچه از باورهایی که نشانگر نفی ارزش زندگی هستند را درک کنیم. به عقیدهی نیچه اگر اندیشیدن در باب مرگ با تفکر هستیمحور در هماهنگی کامل باشد ارزشمند خواهد بود در حالیکه واعظان مرگ فیلسوفانی هستند که تنها به یک بعد زندگی (رنج) توجه میکنند؛ اگرچه در پایان خواهیم دید که وی نتوانسته است راهی مشخص و کاربردی را در راستای این هماهنگی ترسیم کند و بنابراین پس از نیچه نیز تفکر در خصوص بیمعنایی زندگی و خودکشی به عنوان نتیجهی منطقی تجربهی پوچی ادامه مییابد.
پرونده مقاله
چکیده
در مقاله حاضر برآنیم تا دو مورد از انتقادات وارد شده بر استدلال قرینهگرایانهی ویلیام رو را بررسی کنیم. وجه اشتراک این دو انتقاد در این است که هر دو با محوریت مفهوم پیچیدگی بنا شدهاند. انتقاد نخست مربوط به کرک دورستن است که با اشاره به ترکیب درهم تنیده تاریخ ا چکیده کامل
چکیده
در مقاله حاضر برآنیم تا دو مورد از انتقادات وارد شده بر استدلال قرینهگرایانهی ویلیام رو را بررسی کنیم. وجه اشتراک این دو انتقاد در این است که هر دو با محوریت مفهوم پیچیدگی بنا شدهاند. انتقاد نخست مربوط به کرک دورستن است که با اشاره به ترکیب درهم تنیده تاریخ از حوادث و پدیدههای بیشمار، در صدد اثبات این مطلب است که عدم اطلاع از خیرهای مرتبط با برخی شرور به سبب پیچیدگی حوادث تاریخی است نه به معنای گزاف بودن این قبیل شرور، یعنی آنگونه که ویلیام رو اظهار میدارد. دومین انتقاد که از سوی دانیل هوارد اشنایدر ارائه شده است، با تشریح مفهوم خیرهای پیچیده، بر این مطلب تأکید دارد که رازآلودگی برخی از خیرات مانع از شناخت کامل آنها به واسطهی قوای ادراکی انسان شده و در نتیجه از دید برخی چنین مینماید که بعضی از شرور جهان، هیچ غایت خیری را به دنبال ندارند.
پرونده مقاله
چکیده
مسألهی ایمانی شدن یا چگونه ایمان آوردن، یکی از دغدغه های اصلی کرکگارد است، اینکه انسان از چه طریقی می تواند به ایمان اصیل معتبر برسد، آیا می توان از طریق شواهد و استدلال به خداوند باور پیدا کرد؟ یا اینکه تنها راه ارتباط برقرار کردن با خداوند و ایمانی شدن، ارتب چکیده کامل
چکیده
مسألهی ایمانی شدن یا چگونه ایمان آوردن، یکی از دغدغه های اصلی کرکگارد است، اینکه انسان از چه طریقی می تواند به ایمان اصیل معتبر برسد، آیا می توان از طریق شواهد و استدلال به خداوند باور پیدا کرد؟ یا اینکه تنها راه ارتباط برقرار کردن با خداوند و ایمانی شدن، ارتباط مستقیم است؟ این مسائل از مهم ترین مسائلی است که همواره ذهن کرکگارد را به خود مشغول می داشت. کرکگارد تنها راه ایمانی شدن را در ارتباط مستقیم و سرسپردگی به خداوند می داند. در این طرح تلاش شده است تا به بررسی و نقد دیدگاه کرکگارد در این زمینه پرداخته شود.
پرونده مقاله