ولایت از دیدگاه حافظ برسی
محورهای موضوعی : عرفان اسلامیمعصومه ذبیحی 1 , فاطمه محمدی 2
1 - دانشگاه آزاد اسلامی، واحد شهرری، استادیار گروه ادیان و عرفان، تهران، ایران
2 - دانشگاه آزاد اسلامی، واحد شهرری، کارشناسی ارشد گروه ادیان و عرفان، تهران، ایران
کلید واژه: ولایت, ولی, امامت, انسان کامل, حافظ برسی,
چکیده مقاله :
دیدگاه حافظ برسی درباره ولایت، ناشی از معرفت و توحید اشراقی بر پایه محبت و معرفت باطنی است. چرا که امامت و ولایت جامع بین توحید ونبوت است. و پیمان حکم ولایت در ازل گرفته شده و آن راهرولی به ولی دیگر، تا روز قیامت تسلیم میکند. بنابراین ولایت را، میزان بندگان میداند. و توجه و تمرکز خود را به طرح و اثبات این نکته معطوف نموده که امام دارای مرتبه ولایت مطلقه کلیه بوده و هدایتگر روحانی و باطنی خلق است. در این تحقیق سعی میشود موضوع و مبحث ولایت از دیدگاه این عارف گمنام قرن هشتم و نهم که هنوز جایگاه واقعی ایشان در بین علماء شیعه و حتی عرفا به وضوح مشخص و شناسایی نشده است، مورد بررسی قرار گیرد. او افکار و عقاید تازهای را در باب ولایت و امامت آورده است که در تشیع کلاسیک و رسمی قابل طرح نبوده و مورد استقبال علماء و فقهاء شیعه قرار نگرفته و نمیگیرد. همین گمنامی و سرگشتگی ذهنی دست مایه اولیه طرح موضوع گشته و با رسیدن به این مطلب که نگاه بُرسی خارج از چهارچوبهای تعیین شده برای این دیدگاه قرار دارد، پنجره تازهای رو به سوی مفهوم ولایت گشوده شده و بازنگری میشود
Hafez Borsi's point of view about province comes from Eshraghi's monotheism based on the affection and inner knowledge because the terms Imamah (leadership) and Velayah (province) are generally in between Tohid (monotheism) and Nabuwah (prophet). So he considers province as the people measurement. He has concentrated his attention on proving that Imam has had complete province and he is the spiritual and inner navigator of all the people. He has known Imamah as a total headship in which the requirement is priority in creation, perfect science and Ladoni, power and order. Only the belief in his innocence and obeying his commands and prohibitions is not enough. In this paper, the issue of province from the point of view of the eighth and ninth century unknown mystic whose real position has not been recognized yet among Shia scholars and even among mystics will be investigated. Similarly he has brought brand new thoughts and opinions in province and leadership which have been inexpressible in classic and official Shiism and have not been welcomed to Shia Scientists and Islamic jurists. Of course exaggeration accusation cannot be proved easily about him because of his special manner in using Hadith and mysticism and philosophy and the science of words. The very unknown aspect and perplexity of mind has caused a new point of view in the subject of Velayat (province).