ضرب آهنگ معنای پویایی دارد و در طول تاریخ معانی و کاربردهای متعددی یافته است که نشان از چندوجهی بودن این مفهوم دارد. ولی پژوهش هایی که یک مفهوم چندوجهی از ضربآهنگ را در چارچوب نظری خود داشته باشند که توامان وجوه مختلف ضرب آهنگ را در فضای معماری دربر گیرند، اندک هس چکیده کامل
ضرب آهنگ معنای پویایی دارد و در طول تاریخ معانی و کاربردهای متعددی یافته است که نشان از چندوجهی بودن این مفهوم دارد. ولی پژوهش هایی که یک مفهوم چندوجهی از ضربآهنگ را در چارچوب نظری خود داشته باشند که توامان وجوه مختلف ضرب آهنگ را در فضای معماری دربر گیرند، اندک هستند. هدف این پژوهش ارائه چارچوبی برای مطالعه وجوه مفهوم ضرب آهنگ و نحوه تجلی آن ها در معماری است. پژوهش حاضر با روش کیفی و با تکیه بر راهبرد استدلال منطقی انجام پذیرفته است. نخست، وجوه ضرب آهنگ از خلال آرای صاحبنظران استخراج و صورتبندی گردید، کاوش وجوه ضربآهنگ در نمونه مورد بررسی، از مشاهده و مصاحبه های نیمهساختاریافته و روش تحلیل محتوای کیفی متن در نرمافزار مکس کیودا نسخه 2020 صورت پذیرفت. این پژوهش نشان داد ویژگی ذاتی ضرب آهنگ حرکت مارپیچی است که بهصورت عینی و ذهنی در قالب وجوه توالی، تداوم، سرعت، برجستگی زمانی و همگام سازی در فضای معماری تجلی می یابد. در مدرسه تزکیه، وجه حرکت از طریق پلکان مختلف و تغییر زاویه دید کاربران با عبور از میان آن ها و ورود و گردش در هر طبقه درک می شود. نمود توالی با تغییر موقعیت خورشید در طول روز بیانگر حرکت عینی است. اما بهره گیری از نور طبیعی و هندسه زمانمند آن در فضاهای داخلی، بهدلیل بهکارگیری پرده های ضخیم برای حل مسئله اشرافیت، تاثیر چندانی ندارد. توالی در رابطه با فرسایش سطوح در هر بنایی، یک تغییر تدریجی، متناوب و بیانگر حرکت است. تجربه های فضایی کاربران از فعالیت های روزمره و رویدادها بیانگر بعد فرهنگی-اجتماعی تداوم میباشند. نمود کالبدی این وجه تداوم در عناصر معماری همچون تزئینات، نماد ها، نشانه ها و انتخاب سبک معماری مدرسه آشکار شده است. مصداق مکان با سرعت های متفاوت در مدرسه و باتوجه نوع فعالیت، می تواند سریع و یا کند درک شود. تجربه ها و خاطرات کاربران مدرسه از فعالیت ها، رویدادها و مکان های وقوع آن ها در مدرسه بیانگر برجستگی زمانی هستند. آموزش قوانین، رفتارها و تکرار آن ها توسط دانش آموزان نمونه بارز همگام سازی میباشند.
پرونده مقاله
امروزه خلاقیت جزء جدانشدنی و لازمه فرآیند طراحی معماری محسوب میشود و مستتر در آن است. در فرآیند طراحی معماری علاوه بر مسئلهیابی، چگونگی مسئله گشایی و یافتن راهحل مناسب بهمنظور نیل به وضعیت مطلوب از اهمیت بالایی برخوردار است. در اینخصوص یکی از راهبردهایی که اندیشم چکیده کامل
امروزه خلاقیت جزء جدانشدنی و لازمه فرآیند طراحی معماری محسوب میشود و مستتر در آن است. در فرآیند طراحی معماری علاوه بر مسئلهیابی، چگونگی مسئله گشایی و یافتن راهحل مناسب بهمنظور نیل به وضعیت مطلوب از اهمیت بالایی برخوردار است. در اینخصوص یکی از راهبردهایی که اندیشمندان در جهت حل خلاقانه مسئله به آن تاکید دارند ایجاد وضعیتی است که طراحان بتوانند، جهت اندیشیدن خود را تغییر دهند. ازاینرو بررسی ماهیت و اثربخشی دوره انحراف توجه، نقش و جایگاه آن در فرآیند حل خلاقانه مسئله معماری، هدف اصلی این پژوهش میباشد. ماهیت پژوهش از حیث هدف، کاربردی و روش تحقیق در این پژوهش بهشیوه مداخله نیمه تجربی، از نوع طرح پیشآزمون-پسآزمون با گروه کنترل است که از طریق آن، میان گروههایی که در معرض متغیر مستقل (دوره انحراف توجه) قرار گرفتهاند و گروهی که متغیر مستقل بر آن اعمال نشده است، مقایسه صورت میگیرد. ابزار مورد استفاده در این پژوهش بهمنظور دستیابی به فاکتورهای ارزیابی فرآورده طراحی، پرسشنامهای محققساخت است که در نهایت داده ها از طریق آزمون های آماری تحلیل کواریانس و آزمون تعقیبی بونفرونی و با استفاده از نرمافزار SPSS 25 تجزیه و تحلیل شدند. نتایج تحلیل کواریانس دادهها بین دو گروه آزمایش و کنترل بیانگر تاثیر معنادار و مثبت دوره انحراف توجه در فرآیند حل خلاقانه مسئله معماری میباشد (205/28=F و 0/0001=P). همچنین نتایج آزمون بونفرونی برای بررسی اختلاف دوبهدو گروهها نشان میدهند؛ از میان راهبردهای مداخله، راهبرد استعاره، در مقایسه با راهبرد قیاس نتایج موثرتری دارد (0/0001=p و اختلاف میانگین=9/61). مبتنی بر یافتههای پژوهش مبنی بر اثربخشی مثبت دوره انحرافتوجه؛ بهنظر میرسد میتوان از این شیوه مداخله و راهبردهای آن بهمنظور ارائه پاسخهای خلاقانه در مواجهه با مسائل پیچیده و مبهم حال حاضر معماری در حوزه آموزش و نیز حرفه معماری بهره برد.
پرونده مقاله
این مقاله نوشتاری پیرامون شناسایی موثرترین مولفه های ارتقای کیفی فضا برپایه مفهوم فضا-رویداد در بافت های باارزش بهکمک خوانش بینامتنی است. بافت مورد مطالعه در این پژوهش، بافت خیابان لاله زار است؛ چرا که این خیابان یکی از قدیمی ترین خیابان های تاریخی-فرهنگی تهران است چکیده کامل
این مقاله نوشتاری پیرامون شناسایی موثرترین مولفه های ارتقای کیفی فضا برپایه مفهوم فضا-رویداد در بافت های باارزش بهکمک خوانش بینامتنی است. بافت مورد مطالعه در این پژوهش، بافت خیابان لاله زار است؛ چرا که این خیابان یکی از قدیمی ترین خیابان های تاریخی-فرهنگی تهران است و در گذشته از آن بهعنوان یکی از راستههای پر رفتوآمد تهران قدیم یاد می شود که خاطرات زیادی برای مخاطبین خود پدید آورده است. نبود فعالیت هـای اجتماعی و فرهنگی مرتبط و همجواری نامناسب، این خیابان را با مسائل فراوانـی مواجـه کـردهاند. از آن جا که یکی از بسترهای مورد مطالعه در حوزه نظری معماری معاصر، بحث کیفیت فضا و ارتقای آن است؛ که در این میان صاحبنظرانی مانند: بنتلی، راجرز، بل، گلکار و غیره نظریاتی را مطرح کرده اند. برخی از معماران و طراحان شهری بر این باورند که مولفه های موجود به تنهایی پاسخگوی ارتقای کیفی بافت های باارزش نیستند. هدف از این نوشتار؛ مطالعه، بررسی و توجه به زوایای پنهان تاثیر مولفه های فضا-رویداد بر کیفیت فضا توسط خوانش بینامتنی در بافت لاله زار است. از اینرو روش پژوهش مورد استفاده از نوع کیفی تفسیری است که به مطالعه و بررسی آرای نظریه پردازان حوزه های مختلف پرداخته و همزمان با مطالعه کتابخانه ای-اسنادی، ضمن حضور در متن بناها از مصاحبه نیز استفاده گردیده است. در انتهای مطالعات نیز، داده ها به روش تفسیری و تحلیل محتوای کیفی، با کمک دو نرمافزار SPSS 22 و MAXQDA 2020 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته اند. پرسش اصلی این پژوهش آن است که: چگونه می توان از طریق خوانش بینامتنی، به مولفه های قابل اتکا و مولفه های موثر در ارتقای کیفی در روند طراحی فضا در بافت های باارزش دست یافت؟ نتایج این پژوهش نشان می دهند که مولفه های ادراک فضا، وابستگی به روند طبیعی زندگی (تناسب، نظم، پویایی)، شکل دهی به فضا (تنوع و سلسله مراتب) جزو موثرترین مولفه ها در ارتقای کیفی بافت های باارزش هستند.
پرونده مقاله
اغلب در فضای معماری معاصر، حس بینایی اصیلترین عامل ادراک حسی محسوب میشود؛ اما در واقع، این تفوق حس بینایی بر حواس دیگر باعث شده است تا مخاطب فضای معماری با درکی تک بعدی و سطحی از فضا مواجه گردد و مهمترین اصل تعامل با فضا، یعنی حس بودن در محیط زندگی را تجربه نکند و ا چکیده کامل
اغلب در فضای معماری معاصر، حس بینایی اصیلترین عامل ادراک حسی محسوب میشود؛ اما در واقع، این تفوق حس بینایی بر حواس دیگر باعث شده است تا مخاطب فضای معماری با درکی تک بعدی و سطحی از فضا مواجه گردد و مهمترین اصل تعامل با فضا، یعنی حس بودن در محیط زندگی را تجربه نکند و احساس تعلق به فضا را در نارساترین حالت ممکن دریافت کند؛ در صورتی که در فضای معماری بازارهای سنتی، غنای حسی نهادینه شده در کالبد فضا با ایجاد تعامل ادراکی با مخاطبان و همافزایی حواس چندگانه به ادراک هویت کالبدی فضاهای مختلف بازار منجر میشود. بر این اساس، این پژوهش قصد دارد تا از طریق رویکرد منظرسازی حسی به شناسایی چگونگی همافزایی مناظر چندگانه حسی دست یابد؛ بدین منظور، تلاش بر آن است تا از طریق ارزیابی ادراک مخاطبان از مناظر چندحسی در تکتک فضاهای بازار سنتی کرمان به درکی روشن از ماهیت همافزایی منظرهای چندحسی بر اساس ادراک حسی از فضاهای کالبدی مختلف بازار دست یابد. در این پژوهش، ابتدا با مطالعات اسنادی و با هدف شناسایی ادراک چندحسی، منظرهای چندگانه حسی تعیین میشوند؛ سپس در مطالعات میدانی برای ارزیابی تصویر ذهنی مخاطبان از منظرهای چندگانه حسی از ابزار پرسشنامه، نرمافزار SPSS 24 و GIS10.3 و از روشIDW برای تحلیل دادههای مکانی (UTM) و نیز از روش تحلیلی - توصیفی برای استنتاج چگونگی همافزایی منظرهای چندگانه حسی استفاده میشود. نتایج این پژوهش نشان میدهند که شدت و میزان تاثیرگذاری مناظر حسی در بازار سنتی کرمان با توجه به ویژگیهای کالبدی _ کاربردی متفاوت میباشد. همچنین کالبد بازار کرمان به گونهای طراحی شده که در کنار کاربریهای قسمتهای مختلف در همجواری یکدیگر، باعث میشود شدت همافزایی حسی در قسمتهای مختلف بازار متفاوت باشد. این امر سبب حس فضایی ویژهای میشود که متاثر از مولفههای مناظر حسی در بازار سنتی کرمان است.
پرونده مقاله
با مصرف بیرویه انرژی و مخاطرات ناشی از آن، که به نگرانی جهانی تبدیل شده است، روزبهروز توجه به فناوریهای بومی اهمیت بیشتری مییابد. در فرآیند جهانی شدن، تنوعات فرهنگی محلی رو به تهدید رفته اند و در این میان دغدغه تضعیف ریشه های هویتی متنوع و بهویژه اختلافات فرهنگی م چکیده کامل
با مصرف بیرویه انرژی و مخاطرات ناشی از آن، که به نگرانی جهانی تبدیل شده است، روزبهروز توجه به فناوریهای بومی اهمیت بیشتری مییابد. در فرآیند جهانی شدن، تنوعات فرهنگی محلی رو به تهدید رفته اند و در این میان دغدغه تضعیف ریشه های هویتی متنوع و بهویژه اختلافات فرهنگی متعلق به جمعیت های روستایی، همواره به عنوان چالش اصلی مباحث بین المللی مطرح بوده است. پژوهش حاضر با هدف تبیین نقش رویکرد اکوزوفی در ارتقای پایدارسازی میراث بومی اکوموزهها تدوین شده است تا به این سوالات پاسخ داده شود: رویکرد اکوزوفی چه نقشی در ارتقای بحث پایدارسازی میراث بومی اکوموزهها دارد؟ اکوموزهها چگونه میتوانند با درنظرگرفتن این رویکرد ضمن توسعه برخی از توانهای محیطیشان، نقش معناداری در زمینه شناخت و ادراک فضای سنتی خرده فرهنگها را ایفا کنند؟ این پژوهش بهصورت تطبیقی و با رویکردی کیفی به کمک مطالعات اسنادی صورتگرفته است که در آن از روشتحقیق تاریخی-تفسیری در بخش گردآوری مبانی نظری-تاریخی و روشتحقیق توصیفی-تحلیلی در زمینه بررسی نمونه مورد مطالعه (موزه میراث روستایی گیلان) استفاده شده است. جامعه آماری شامل تمام اکوموزهها میباشند و جامعه نمونه شامل آن تعداد از اکوموزهها میباشند که از نظر شباهتهای کالبدی و عملکردی دارای قرابتهای سبکشناسانه میباشند. در نهایت مدل تحلیلی پژوهش براساس تطبیق رویکرد اکوزوفی از دیدگاه گاتاری و رویکردهای زمینهگرایی، پایداریاجتماعی و معماری زیستواره طراحی شده است. نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهند در مقایسه تطبیقی هریک از مولفههای اکوزوفی در سه سطح اکولوژی ذهنی، اکولوژی اجتماعی و اکولوژی طبیعی با رویکردهای مورد بررسی (شامل پایداریاجتماعی، زمینهگرایی فرهنگی-اجتماعی و معماری زیستواره) شباهتهای معناداری وجود دارد و این شباهتها در اکوموزهها و به ویژه موزه میراث روستایی گیلان در قالب شباهتهای عینی، عملکردی و کالبدی تجلی یافته است. اکوموزهها با بهرهگیری از رویکردهای نوین پایداری اجتماعی و زمینه گرایی فرهنگی صورت و معنای جدیدی از واژههای میراث، حفاظت و آموزش را به بازدیدکنندگان و خرده فرهنگ خود هدیه میدهند.
پرونده مقاله
رنگ عنصری حائز اهمیت و تاثیرگذار در تقویت هویت شهر، خوانایی محیط، سرزندگی فضاهای شهری و القای حس مکان و حس وحدت در فضاهای شهری است. رشد سریع شهرنشینی در کشورهای درحالتوسعه و بهویژه ایران، چشماندازهای شهری را تغییر داده و بهتبع آن موجب شده است تا در به کارگیری اصول چکیده کامل
رنگ عنصری حائز اهمیت و تاثیرگذار در تقویت هویت شهر، خوانایی محیط، سرزندگی فضاهای شهری و القای حس مکان و حس وحدت در فضاهای شهری است. رشد سریع شهرنشینی در کشورهای درحالتوسعه و بهویژه ایران، چشماندازهای شهری را تغییر داده و بهتبع آن موجب شده است تا در به کارگیری اصول رنگ شناسی در مناظر شهرها دقت لازم صورت نگیرد. هدف تحقیق حاضر ارائه معیارهایی جهت بهرهبرداری بهینه از پتانسیل عنصر رنگ در افزایش مطلوبیت منظر شهری مطابق با انتظارات استفادهکنندگان از محیط است. تحقیق حاضر مبتنی بر این فرضیه است که انطباق طیفهای رنگی بهکاررفته شده در محیط شهری بر انتظارات و ذهنیات رنگی کاربران فضا بر ارتقای کیفیت و مطلوبیت منظر شهری موثر میباشد. روش تحقیق توصیفی-تحلیلی است که مبتنی بر راهبرد پیمایشی است و روش تحلیل دادهها نیز از نوع کمی میباشد. گردآوری اطلاعات به دو روش اسنادی و مطالعات پیمایشی صورت گرفته است و انجام محاسبات آماری در سه بخش تعیین حجم نمونه، بخش توصیفی و بخش استنباطی بهصورت مجزا ارائه داده شدهاند. در پرسشنامههای ارائهشده از آزمون ناپارامتری من-ویتنی استفاده شده و اطلاعات با استفاده از نرمافزارهایExcel 16 وSpss 22 در سطح معناداری 0.05 مورد ارزیابی قرار گرفتهاند. فرآیند مطالعات از طریق شناخت بستر طرح و دادههای آماری و همچنین مقایسه و تحلیل کد رنگی دو محور مطالعاتی در شهر اصفهان (محور مسجد حکیم در محله حکیم در بافت قدیم و محور محمدباقر صدر در بافت جدید شهر) انجام شده است و یافتههای پژوهش در قالب ارائه اصول و کدهای رنگی برای ترکیب رنگی منظر شهری مبتنی بر اصول زیبایی شناسانه ارائه گردیدهاند. این یافتهها در زمینه فرهنگی شهر نشان می دهند آن دسته از طیفهای رنگی که تداعیکننده نمادهای مذهبی این محدوده هستند و بین استفادهکنندگان در فضا، حس تعلق خاطر و هویت دینی را ایجاد میکنند، از کیفیات بالاتری برخوردار خواهند بود.
پرونده مقاله
بناهای امروزی نه با برنامه و قواعد خاص، که بر اساس ضوابط محدودی ساخته شده اند که تقریبا در تمامی مناطق قابلیت اجرا دارند. در این ساختمان ها ایده طراحی اکولوژیکی مغفول مانده است که رفته رفته مشکلات پیچیده ای را در محیط زیست بهوجود خواهد آورد. با توجه به اینکه ساخت چکیده کامل
بناهای امروزی نه با برنامه و قواعد خاص، که بر اساس ضوابط محدودی ساخته شده اند که تقریبا در تمامی مناطق قابلیت اجرا دارند. در این ساختمان ها ایده طراحی اکولوژیکی مغفول مانده است که رفته رفته مشکلات پیچیده ای را در محیط زیست بهوجود خواهد آورد. با توجه به اینکه ساختمانهای چندمنظوره بهعنوان یک پروژه محرک توسعه عملکردی تمامی ابعاد یک محله یا ناحیه را تحت تاثیر خود قرار میدهند، این پژوهش با درنظر گرفتن و مقایسه دو دیدگاه کاربران فضایی و متخصصان، سعی بر استخراج و راستیآزمایی مولفههای طراحی اکولوژیک در معماری اکوسیستمی ساختمان های چندمنظوره شهر مشهد بهخصوص مجموعه چندعملکردی شاندیز دارد. روش تحقیق ترکیبی لایهبهلایه کیفی در کمی است. در بخش کیفی، با استفاده از آماره های توصیفی، جهت استخراج مولفههای حاصل از مصاحبه با متخصصین، از نرمافزار ATLASTI استفاده شد و در بخش کمی، جهت بررسی و تحلیل مولفههای معماری اکوسیستمی از دیدگاه کاربران فضایی (بازدیدکنندگان) از آمارههای استنباطی و نرمافزار ORIGINPRO استفاده شد. در مرحله بعد بین نتایج بهدستآمده از دو دیدگاه، همبستگی گرفته میشود. نتایج آمارههای استنباطی و آمارههای توصیفی با یکدیگر متفاوت بودند و برای کاربست نتایج باید به آمارههای استنباطی پرداخت. بهطورکلی میانگین ضریب همبستگی بین پاسخهای متخصصین، دارای همبستگی بیشتری نسبت به کاربران فضایی دارد که بر عدم شناخت کاربران نسبت به مولفههای طراحی اکولوژیک اشاره دارد. همچنین نتایج پژوهش نشان میدهند که از نظر کاربران فضایی، بیشترین سهم عاملی را مولفههای احترام به مردم، خلق احجام باارزش بلندمدت و طراحی از جزئیات تا الگو با مقدار (1.000) دارا میباشند و کمترین مربوط به توجه به ارزشهای سایت در طراحی با مقدار (0.211) است. در گروه متخصصین، بیشترین سهم عاملی مربوط به همنوازی با اکوسیستمهای طبیعی، استقلال عملکردی طرح و توجه به ارزشهای سایت در طراحی با مقدار (1.000) است و کمترین سهم عاملی مربوط به برابری حقوق انسانی و طبیعت با مقدار (0.221) است.
پرونده مقاله
با ظهور انقلاب صنعتی، کشور ایران با اتکا به پیشینه غنی خود در زمینه هنر و صنعت و تجارت، احداث کارخانههای صنعتی در سراسر نقاط ایران را در دستور کار قرار داد و در هر شهر و دیاری و غالبا با توجه به صنعت رایج در آن منطقه، نسبت به احداث یک یا چندین کارخانه زنجیره ای با سرم چکیده کامل
با ظهور انقلاب صنعتی، کشور ایران با اتکا به پیشینه غنی خود در زمینه هنر و صنعت و تجارت، احداث کارخانههای صنعتی در سراسر نقاط ایران را در دستور کار قرار داد و در هر شهر و دیاری و غالبا با توجه به صنعت رایج در آن منطقه، نسبت به احداث یک یا چندین کارخانه زنجیره ای با سرمایه گذاران و جذب مشارکت و سرمایه مردمی همت گمارد. متاسفانه در پی اتمام فعالیت این نهادهای صنعتی و خروج آنها از شهر و متروکهشدن فضای کارخانهها، بسیاری از آنها به دلیل عدمشناخت واقعی مسئولان و مردم از ارزشهای نهفته در این بناها و همچنین عدم توجه لازم کارشناسان و متخصصان مسئول، تخریب گردیدند. روندی که هم چنان تداوم دارد و حتی ثبت آنها در فهرست آثار ملی نیز چندان مثمرثمر نبوده است و نمیتواند مانعی برای جلوگیری از تخریب آنها بهشمار آید. در این راستا، در این پژوهش برای آن که بتوان به حفاظت و بازآفرینی مناسب و درخور این میراث های صنعتی اقدام نمود، شناخت رویکرد مناسب برای حفاظت و بازآفرینی از این میراث بر اساس بررسی اسناد مصوب و همچنین شناخت و فهم ارزشهای ملموس و ناملموس در میراث های صنعتی با روش تحلیل محتوا در کارخانه ذوبآهن کرج را در دستور کار خود قرار داد و سعی نموده است که به این پرسش که چگونه می توان از میراث صنعتی محافظت کرد و به بازآفرینی آن ها بهخصوص در کارخانه ذوب آهن کرج پرداخت، پاسخ دهد. روش تحقیق مبتنی بر استخراج دادههایی است که در جریان مطالعه منابع علمی بهصورت منظم گردآمده و تحلیل شدهاند. نتایج در این پژوهش حاکی از آن هستند که حفاظت و بازآفرینی پتانسیل های میراث صنعتی در کارخانه ذوبآهن کرج با تکیه بر پنج محور، ارزش های تاریخی، ارزش های فرهنگی و اقتصادی، ارزش های خاص، ارزش های روز و ارزش های آینده موجب شناخت اهمیت و منزلت این میراث خواهند شد.
پرونده مقاله