پربسامدی آموزههای بنیادین ادیان به مثابه روشی در کشف اصالت آموزهها
محورهای موضوعی :
1 - استادیار، گروه ادیان ابراهیمی، دانشگاه ادیان و مذاهب، قم، ایران
کلید واژه: اسلام, مسیحیت, ادله حجیت, تحول آموزهها, توحید و تثلیث,
چکیده مقاله :
امروزه ادیان مختلف دعاوی گوناگونی در موضوع مختلف دارند كه باور به آنها و پذیرششان مستلزم اثبات حقانیت یا موجه بودن اعتقاد به آنها به طرق خاصی است. تعیین منابع آتوریته در هر دین خاص دقیقاً به همین دلیل است. اما مشكلی كه دینداران امروزی در مورد بعضی از آموزههای خود دارند آن است كه بعضی از این باورها كه در زمان حاضر بسیار مهم و ضروریاند، چندان قابل اثبات به طرق عادی نیستند و همین موجب شك و تردید در اصالت بعضی از آموزهها میشود كه چگونه بعضی آموزهها در ساختار امروزی یک دین جنبه بنیادین دارند ولی، چنانكه باید، در منابع اصلی بدان پرداخته نشده و امروزه اثبات اصالت و صدق و کذب آن امری دشوار است. یکی از راههایی که به حل مشکل کمک میکند موضوع پربسامدی یا عدم آن در هسته اولیه دین خاص است. مدعای این نوشته آن است كه اگر آموزهای، آموزهای اساسی در یك دین باشد باید به اندازه كافی در هسته اولیه آن دین، بدان بها داده شده باشد و فقدان آن نشان میدهد كه این آموزه، محصول فرآیندی تكاملی بوده نه اعتقادی بنیادین و زیرین و ریشهدار، و این ادعا ناپذیرفتنی است که شاید دلیلی وجود داشته ولی به دلایلی به دست ما نرسیده است، چون حذف همه شواهد مستقیم و غیرمستقیم امر ناشدنی است. در این نوشته با بررسی اصل موضوع و مقایسه دو موضوع تثلیث در مسیحیت و توحید در اسلام، به نقد تثلیث از این منظر پرداخته میشود که تثلیث كه امروزه بسیار در ساختار الهیات مسیحیت اهمیت دارد، در لایههای اولیه دین یادشده بدان پرداخته نشده است، در حالی که مشابه آن در سنت اسلامی یعنی توحید چنین نیست و همین در اعتبار و اصالت و عدم موضوعی حساس است.
Abstract: Today, various religions assert different claims on diverse theological issues, the belief in which requires proof of authenticity or justification through specific means. Determining authoritative sources within each religion is precisely for this reason. However, a problem contemporary believers face regarding some of their doctrines is that certain beliefs, currently viewed as vital and essential, are not easily proven through conventional methods. This creates doubt about the authenticity of some doctrines—how can certain teachings hold a foundational status in the modern structure of a religion if they were not sufficiently addressed in the primary sources, making it challenging today to establish their authenticity or verify their truth or falsehood? One approach to resolving this issue is examining the frequency (or lack thereof) of a doctrine in the core of a particular religion. The claim of this paper is that if a doctrine is fundamental to a religion, it should be sufficiently emphasized in the initial core of that religion; its absence suggests that this doctrine is the result of an evolutionary process rather than a foundational, intrinsic, and deep-rooted belief. Moreover, it is untenable to claim that evidence might have existed but has not reached us for some reason, as eliminating all direct and indirect evidence is implausible. This paper examines the primary issue by comparing two doctrines—Trinity in Christianity and Monotheism in Islam—to critique the Trinity from this perspective, noting that while the Trinity, which is crucial in the structure of Christian theology today, is not addressed in the early layers of this religion, the equivalent in Islamic tradition, i.e., Monotheism, does not face such an issue. This difference is crucial in assessing the validity and authenticity of these concepts.