ما، خام و یاوه میاندیشیم اگر بر آن سر باشیم که اسطورهها در همان روزگار کُهن و اسطورهای، به زیر خاک فرورفتهاند؛ و در سایههای دامنگسترِ تاریخ و گَردهای گیتینَورد هَزارهها گم آمدهاند؛ چرا که امروزه، آفرینش هر اثر هنری، بر بنیاد اسطورهها، لیک به فرماندهی کهن نمونه چکیده کامل
ما، خام و یاوه میاندیشیم اگر بر آن سر باشیم که اسطورهها در همان روزگار کُهن و اسطورهای، به زیر خاک فرورفتهاند؛ و در سایههای دامنگسترِ تاریخ و گَردهای گیتینَورد هَزارهها گم آمدهاند؛ چرا که امروزه، آفرینش هر اثر هنری، بر بنیاد اسطورهها، لیک به فرماندهی کهن نمونهها، ناخواسته، به سامان میرسد؛ و آسمانخراش میلاد، یکی از آنهاست.این جُستار، آسمانخراش میلاد را بهانه و بستری قرار داده است تا به بحثهای اسطورهشناختی بپردازد؛ و دو نماد کوه ـ غار و دایره را در فرهنگ نازشخیز ایرانی و نامة ورجاوند شاهنامه بکاود و بررسد؛ و در اثنای اینکار، روش نقد اسطورهشناختی را، در کردار، بیاموزد. همچنین، این جُستار، از نمای بیرونی آسمانخراش میلاد، نقدی اسطورهشناسانه را بر آن پی میریزد و بدنة اصلی ستونی (= عمودی)، و ساختمان گویوار فرازین آسمانخراش، و گَردان بودنِ خوانسرایِ (= رستوران) آن را بر بنیاد کهننمونههای کوه ـ غار و دایره رمزگشایی میکند.
پرونده مقاله
بهرهگیری از زبان نمادین یا رمزی همواره مورد توجّه شعرا، نویسندگان و هنرمندان بوده است. ظرفیت بالای عنصر زیباییبخش رمز، به همة انواع ادب حماسی، غنایی، عرفانی، نمایشی و تعلیمی امکاناتی فراوان داده است تا شاعر، نویسنده و هنرمند بتواند اثری از هر نظر برجسته و متمایز بیافر چکیده کامل
بهرهگیری از زبان نمادین یا رمزی همواره مورد توجّه شعرا، نویسندگان و هنرمندان بوده است. ظرفیت بالای عنصر زیباییبخش رمز، به همة انواع ادب حماسی، غنایی، عرفانی، نمایشی و تعلیمی امکاناتی فراوان داده است تا شاعر، نویسنده و هنرمند بتواند اثری از هر نظر برجسته و متمایز بیافریند. ادبیات عرفانی جولانگاه و پهنة زبان نمادها است و عرفا برای بهرهگیری بیشتر از مفاهیم واژگان و موضوع غیرت عرفانی و اینکه افراد بیگانه و غیر اهل نتوانند به مقصود آنان پی ببرند، از این زبان استفاده میکنند.زبان نشانهها ـ که در رُمان کیمیاگر از آن به روح جهان، زبان روح، رویای شخصی، اصل مطلوبیّت، مکتوب و عشق یاد شده است ـ مهمترین عنصر سازندة این رمان است. در این میان آشنایی نویسنده با عرفان مشرقزمین، به ویژه عرفای اسلامی و ایرانی، و در نهایت تأثیرپذیری از آنان، موضوعی است که در این مقاله به آن پرداخته شده است.
پرونده مقاله
این مقاله به بررسی جایگاه اشی (Aši) در اندیشهها و باورهای ایران باستان میپردازد. اشی را باید ایزدی پیش زردشتی دانست. او مینویِ پاداش در دین کهن آریایی است. نام او هم در گاهان ـ کهنترین بخش اوستا ـ و هم در اوستای متأخر آمده است، با این تفاوت که در گاهان، اشی بی چکیده کامل
این مقاله به بررسی جایگاه اشی (Aši) در اندیشهها و باورهای ایران باستان میپردازد. اشی را باید ایزدی پیش زردشتی دانست. او مینویِ پاداش در دین کهن آریایی است. نام او هم در گاهان ـ کهنترین بخش اوستا ـ و هم در اوستای متأخر آمده است، با این تفاوت که در گاهان، اشی بیشتر به عنوان مفهوم انتزاعی بهکار رفته است و بر مفاهیمی چون سهم و قسمت دلالت میکند، حال آنکه در اوستای متأخر او ایزدبانوی فراوانی و برکت است و به یارانش، جلال، شکوه و نیکبختی میبخشد. نام اشی در نوشتههای پارسی میانه به صورت ارد و ارت و با صفت ونگوهی (vaŋuhī) به معنای نیک، به صورت های اهرشونگ، ارششونگ و اششونگ آمده است. بهنظر میرسد آیین ستایش اشی زمانی در شرق و غرب ایران رواج داشته است.
پرونده مقاله
هدف مقالة پیش رو، آن است که نشان دهد چرا در قلمرو عرفان، همواره اینگونه یاد شده است که نخست بار، زنی از عشق و محبت الهی دم زده است. در این مقاله، با نگاهی ساختارشکنانه، نخست، تردد روانی رابعه در دو قلمرو عشق وعرفان کاویده و آسیبگاههای نگرة عرفانی رابعه با تأمل بر خصیص چکیده کامل
هدف مقالة پیش رو، آن است که نشان دهد چرا در قلمرو عرفان، همواره اینگونه یاد شده است که نخست بار، زنی از عشق و محبت الهی دم زده است. در این مقاله، با نگاهی ساختارشکنانه، نخست، تردد روانی رابعه در دو قلمرو عشق وعرفان کاویده و آسیبگاههای نگرة عرفانی رابعه با تأمل بر خصیصههای وابستگی، مازوخیستی و از خود بیگانگی او گزارده میشود. سپس در بخشی با عنوان رابعه به مثابة زن نارسیسیست، چرایی گرایش او به عرفان از منظری نوین تحلیل میگردد. نتیجة به دست آمده از این مقاله آن است که گرایش به عرفان، گاه میتواند پیامد نوعی واپسخوردگی در قلمرو زیست جهان دنیوی فرد باشد.
پرونده مقاله
شبستری در مثنوی گلشنراز که متنی عرفانی است، با تکیه بر پیوند دیرینة عرفان و زیبایی، برای بیان و تجسم بخشیدن به دریافتههای مجردّش، از ابزارهای گوناگون زیباییآفرینی و جمالافزا استفاده میکند تا انتقال پیامش را آسان کند و بر تأثیر کلامش بیفزاید.مقالة پیش رو، گلشنراز ر چکیده کامل
شبستری در مثنوی گلشنراز که متنی عرفانی است، با تکیه بر پیوند دیرینة عرفان و زیبایی، برای بیان و تجسم بخشیدن به دریافتههای مجردّش، از ابزارهای گوناگون زیباییآفرینی و جمالافزا استفاده میکند تا انتقال پیامش را آسان کند و بر تأثیر کلامش بیفزاید.مقالة پیش رو، گلشنراز را از منظر زیباییشناسی نگریسته و بر آن است تا نشان دهد که شیخ محمود شبستری، تشبیه را ابزاری مناسب برای بیان مشابهتهای خیالانگیز میان مفاهیم مجرد و پدیدههای عینی تشخیص داده و به فراوانی از آن استفاده کرده است.امّا او برای انتقال اندیشههای عمیقتر یا تجربههای شهودی، به ترتیب استعاره و نماد را بهکار میگیرد، همچنان که برای بیان مفاهیم و اندیشههای دو سطحی، کنایه، ایهام و پارادوکس را ابزارهایی کارآمد مییابد که قادر به انتقال چنین دریافتههایی هستند.
پرونده مقاله
ایلیاد هومر به عنوان اثری که تأثیری کلان بر جامعة خویش نهاده است، از اولین آثاری است که از منظر رسالت و تعهد به آزمون نهاده شد. شاهنامه فردوسی نیز محصول ضرورت و رسالتی است که تاریخ بر دوش شاعر نهاده است. پژوهشِ پیشرو در پی آن است که نشان دهد داوری یک اثر ادبی از نظر رس چکیده کامل
ایلیاد هومر به عنوان اثری که تأثیری کلان بر جامعة خویش نهاده است، از اولین آثاری است که از منظر رسالت و تعهد به آزمون نهاده شد. شاهنامه فردوسی نیز محصول ضرورت و رسالتی است که تاریخ بر دوش شاعر نهاده است. پژوهشِ پیشرو در پی آن است که نشان دهد داوری یک اثر ادبی از نظر رسالت و تعهد، مستلزم در نظر داشتن دو عامل اساسی است: شرایط عصر و بینش ادیب که البته خواه ناخواه از اوضاع زمانه خود متأثر است. از این رهگذر درمییابیم یک اثر ادبی بنا بر ضرورتهای تاریخ و مقتضیات اجتماع وقت چیزی غیر از آنچه هست، نمیتواند باشد. تبیین تأثیر و کارکرد رویکردهایی که دو شاعر از منظر تعهد ادبی در سبک داستانسرایی خود در پیش گرفتهاند، مقصد دیگر این پژوهش است.
پرونده مقاله
در اساطیر ایران، فلز قداست و اهمیت بسیاری دارد. پیشینیان، این گوهر را با آسمان پیوند داده و برای آن اصلی آسمانی قائل شدهاند؛ چنانکه گاه دیوارة آسمان را نیز از جنس فلز پنداشتهاند. فلز به دلیل برخورداری از این پیشینه، عنصری اهریمنستیز است. در نمونههایی از اساطیر و داس چکیده کامل
در اساطیر ایران، فلز قداست و اهمیت بسیاری دارد. پیشینیان، این گوهر را با آسمان پیوند داده و برای آن اصلی آسمانی قائل شدهاند؛ چنانکه گاه دیوارة آسمان را نیز از جنس فلز پنداشتهاند. فلز به دلیل برخورداری از این پیشینه، عنصری اهریمنستیز است. در نمونههایی از اساطیر و داستانوارههای ایرانی، فلز همچون وسیلهای برای به بندکشیدن و یا کشتن نیروهای اهریمنی و پلشتی به کار رفته است. از اینرو، فلز همواره با جاودانگی و بیمرگی نیز پیوند داشته است؛ چنانکه در حوادث پایان جهان، این عنصر، آفرینش اورمزد را از اهریمن و جلوههای او پاک میکند و با نابود کردن اهریمن و مرگ، با جاودانگی پیوند مییابد.در این مقاله، پس از بررسی قداست و تأثیر و کارکرد فلز از جنبهها و لایههای گوناگون، سعی شده است پیوندهای معنایی و اسطورهای این گوهر، تا حد امکان آشکار شود.
پرونده مقاله