اسطوره، یا از طریق صور خیال یا از طریق تصاویر کهنالگویی در اثر ادبی بروز مییابد. ابتدا، تعاریفی از اسطوره و تصویر کهنالگویی و رابطة میان آن دو ارایه میشود. سپس، در پرتو بررسی نمونههایی از اشعار کهن و نو، نقش و جایگاه اسطوره در ساختار کلی شعر و در محور افقی و عمودی چکیده کامل
اسطوره، یا از طریق صور خیال یا از طریق تصاویر کهنالگویی در اثر ادبی بروز مییابد. ابتدا، تعاریفی از اسطوره و تصویر کهنالگویی و رابطة میان آن دو ارایه میشود. سپس، در پرتو بررسی نمونههایی از اشعار کهن و نو، نقش و جایگاه اسطوره در ساختار کلی شعر و در محور افقی و عمودی خیال تبیین میشود. آنگاه در بخش اصلی مقاله، تجلی اسطوره به واسطة تصاویر کهنالگویی بررسی و به این نیز پرداخته میشود که اسطوره راهنمای فهم کهنالگوهاست. خودآگاهی، ناخودآگاهی و ناخودآگاه جمعی و کهنالگو از دیدگاه یونگ نیز بررسی و برخی از این کهنالگوها در اشعار شاملو تبیین میشود. نتیجه این است که کهنالگوها در قالب پیکره، نوعی اسطوره میآفرینند و اسطورهها از یک سو، در نقش ماما، اندیشههای نوزاد شاعر را متولد میکنند و از سوی دیگر، جزئی جداییناپذیر از کلیّت انداموارِ سازگان شعر نیز به شمار میآیند.
پرونده مقاله
مطالعة روانشناسانه غزلهای مولانا نشان میدهد که بیشتر غزلهایی که حاصل شور و جذبه و هیجان عاطفی است، حاوی نوعی خودشناسی و درک و بیان درست و عمیق از خودآگاه و ناخودآگاه شخصی و جمعی مولاناست. تجربة دیدار با فرامن که مولوی بنا بر عقاید عرفانی خود، او را با جبرییل، حق، ان چکیده کامل
مطالعة روانشناسانه غزلهای مولانا نشان میدهد که بیشتر غزلهایی که حاصل شور و جذبه و هیجان عاطفی است، حاوی نوعی خودشناسی و درک و بیان درست و عمیق از خودآگاه و ناخودآگاه شخصی و جمعی مولاناست. تجربة دیدار با فرامن که مولوی بنا بر عقاید عرفانی خود، او را با جبرییل، حق، انسان کامل و معشوق یکی میگیرد، در وجود شمس تبریز ظهور مییابد و شمس، یار غارِ مولانا در دیوان کبیر است که تجسمی از ضمیر ناخودآگاه و فرامن شخصی وی است.روش مطالعه در مقالة حاضر نقد روانشناختی است. نگارنده میکوشد تا با طرح مسأله فرامن (Superego) که یکی از کهنالگوهای روانشناسی یونگ است، به بررسی یکی از کهنالگوهای گسترده در دیوان بپردازد. در این مسیر رمز غار در ادب فارسی و فرهنگ جهانی نیز بررسی شده است.
پرونده مقاله
فردوسی بهعنوان بزرگترین حماسهسرای ادب فارسی از سوی شاعران پس از خود مورد تقلید قرار گرفته است. امّا نکته مهم آن است که هیچ یک از این مقلّدان نتوانستهاند اثری همسنگ شاهنامه در ارزش و اقبال عمومی بیافرینند. محققان دلایل گوناگونی چون برتری جنبههای ادبی(دوری از تزاحم ت چکیده کامل
فردوسی بهعنوان بزرگترین حماسهسرای ادب فارسی از سوی شاعران پس از خود مورد تقلید قرار گرفته است. امّا نکته مهم آن است که هیچ یک از این مقلّدان نتوانستهاند اثری همسنگ شاهنامه در ارزش و اقبال عمومی بیافرینند. محققان دلایل گوناگونی چون برتری جنبههای ادبی(دوری از تزاحم تصاویر، هماهنگی تصاویر با موضوع و ...) و مسائل تاریخی را در این خصوص برشمردهاند. اما جدای از موارد یادشده، میتوان ضعف ساختاری این پهلواننامهها را نیز بر این دلایل افزود. نگارندگان بر این باورند که خروج منظومههای پهلوانی پس از شاهنامه از ساختارهای حاکم داستانسرایی حماسی، سبب پذیرفته نشدن و عدم مقبولیّت آنها در مقایسه با شاهنامه گردیده است. برای تبیین و اثبات این مدّعا، ساختار داستانی دو منظومه پهلوانی پس از شاهنامه (برزونامه و جهانگیرنامه) بر اساس الگوی پراپ با ساختار داستان رستم و سهراب، که هر سة آنها بر پایة نبرد خویشاوندی شکل گرفتهاند، مقایسه میشود.
پرونده مقاله
خورشید بهعنوان یک موضوع همیشه موردتوجه شاعران بوده است. در دورة آغازین شعر فارسی توصیفاتی که از خورشید ارائه شده است، تنها جنبة تصویرسازی دارد. در سدههای ششم و هفتم، خاقانی، عطار و مولانا بیش از دیگران به خورشید توجه نشان دادهاند.سهروردی (549 ـ 587 ﻫ . ق) ـ فیلسوف شه چکیده کامل
خورشید بهعنوان یک موضوع همیشه موردتوجه شاعران بوده است. در دورة آغازین شعر فارسی توصیفاتی که از خورشید ارائه شده است، تنها جنبة تصویرسازی دارد. در سدههای ششم و هفتم، خاقانی، عطار و مولانا بیش از دیگران به خورشید توجه نشان دادهاند.سهروردی (549 ـ 587 ﻫ . ق) ـ فیلسوف شهید و شهیر ایرانی ـ در آثار خود پیدرپی از تمثیلاتی استفاده کرده که حضور خورشید در آنها از نظر بسامد قابلتوجه است. این حضور چنان قوی، پررنگ و گسترده است که میتوان خورشید را پایة تمثیلات و حتی تفکر او بهشمار آورد.در هفت قصه از مجموعه قصههای دهگانة کتاب لغت موران، خورشید نقشی محوری و اصلی دارد و حضور آن در بافت متن چنان قوی و مؤثر است که با حذف آن، شالودة قصه بههم میریزد. این نقشآفرینی خورشید از تفکر فلسفی و اندیشههای اشراقی سهروردی مایه میگیرد.
پرونده مقاله
از بیشتر شخصیتهایی که در شاهنامه حضور دارند، میتوان در متنهای دوران باستان نشان یافت. داستانهای مربوط به این شخصیتها، ریشه در روایتهای بسیار کهنی دارد که با گذر از پست و بلند تاریخ فرهنگی این دیار به دوران نوتر رسیده است. کاووس از جملة چنین شخصیتهایی است. این پاد چکیده کامل
از بیشتر شخصیتهایی که در شاهنامه حضور دارند، میتوان در متنهای دوران باستان نشان یافت. داستانهای مربوط به این شخصیتها، ریشه در روایتهای بسیار کهنی دارد که با گذر از پست و بلند تاریخ فرهنگی این دیار به دوران نوتر رسیده است. کاووس از جملة چنین شخصیتهایی است. این پادشاه در میان پادشاهان حماسة ملی، بیشترین و طولانیترین حضور را در شاهنامه دارد. همچنین از او و کارهایش در اوستا، متنهای پهلوی و متنهای پس از اسلام (فارسی و عربی) نیز سخن رفته است.هرچند در اوستا از کاووس و برخی کردارهایش یاد شده است، اما خطوط اصلی چهرة این شخصیت در متنهای پهلوی و متنهای پس از اسلام (فارسی و عربی) نمودار میشود. در این مقاله پس از اشارهای کوتاه به نام و شخصیت کاووس، برخی از کردههای این پادشاهِ نامدار، چون آسماننوردی، جنگهای مازندران و هاماوران و ... براساس متنهای موجود از دوران باستان تا شاهنامه بررسی شده است.
پرونده مقاله
عقلای مجانین یا فرزانگان دیوانهنما که گاه بهالیل نیز خوانده میشوند، جایگاه ویژهای در ادبیات عرفانی دارند. در برخی از حکایات مثنوی، اقوال و احوال حکیمانه و در عین حال رازآلود این شوریدگان با ظرافت خاصی در قالب حکایات عامیانه بیان شده است. مولانا با آوردن تمثیلهای پُر چکیده کامل
عقلای مجانین یا فرزانگان دیوانهنما که گاه بهالیل نیز خوانده میشوند، جایگاه ویژهای در ادبیات عرفانی دارند. در برخی از حکایات مثنوی، اقوال و احوال حکیمانه و در عین حال رازآلود این شوریدگان با ظرافت خاصی در قالب حکایات عامیانه بیان شده است. مولانا با آوردن تمثیلهای پُرمعنا، در پی نشان دادن حکمت و معرفت عمیق این دسته از اولیای الهی، خلاف ظاهر غیرعادّی و دیوانهوار آنان و تبیین لایههای عمیق شخصیت آنهاست. وی شناخت این نوع دیوانگان از دیوانگان معمولی را مستلزم نوعی بصیرت باطنی و فراست معنوی میداند. حال و مقام این شوریدگان و اطوار جنون معنوی آنها، بهویژه در دفتر دوم مثنوی معنوی، بیان شده است. مولوی جنون مافوق عقل این دیوانگان را نمادی از إماتة نفس و إحیای قلب عارفان و نشانهای از حرّیت و آزادگی آنان میداند. وی در حکایت آن بزرگی که خود را دیوانه ساخته بود، ضمن توصیف دقیق خصوصیات و مراتب معنوی این عارفانِ دیوانهنما، آنها را دارای مقام ولایت دانسته و جنون یا جنوننمایی ظاهری آنان را گاه بهانة ستر حال آنان برای وارد نشدن در نظام قدرت و نیز وسیلهای برای اعتراض در برابر ارباب قدرت از طریق نفی عظمت جباران عصر میداند.
پرونده مقاله
جبر و اختیار از مسائل پیچیدة کلام اسلامی است و برداشتهای گوناگون مسلمانان از آیات قرآن و احادیث نبوی(ص) به مشربهای فکری زیادی از جمله جهمیه، اشاعره، معتزله، امامیه و ... انجامیده است. مشربهای کلامی اسلامی با استناد به استدلالات عقلی و نقلی یا به جبر مطلق، یا به اختیا چکیده کامل
جبر و اختیار از مسائل پیچیدة کلام اسلامی است و برداشتهای گوناگون مسلمانان از آیات قرآن و احادیث نبوی(ص) به مشربهای فکری زیادی از جمله جهمیه، اشاعره، معتزله، امامیه و ... انجامیده است. مشربهای کلامی اسلامی با استناد به استدلالات عقلی و نقلی یا به جبر مطلق، یا به اختیار محض، یا به آمیزهای از هر دو و یا به امر بینالامرین اعتقاد ورزیدهاند. البته مولوی در مقام انسانی جامع که در همة علوم اسلامی آگاه و اهل نظر است، از جنبههای متفاوت و متعدد به این مسأله نگریسته است. مولوی با اثبات عجز ذاتی فلسفه در پاسخگویی به این معما، از منظر یک عارف شهودی ـ که به یک معنـا انسـانشنـاس و روانشناس است ـ میکوشد در عین حفظ قدرت مطلقه الهی، اختیار انسان را در پای جبر قربانی نکند و به گونهای آن جبر منفور و اختیارکش جهمیه و اشاعره را تا حدی تلطیف و تعدیل کند و با طرح مسأله "عشق"، به دوگانگی جبر و اختیار پایان بخشد.
پرونده مقاله