رنه ژرار، با اتخاذ رویکردی انتقادی نسبت به دیدگاههای مردمشناختی فریزر و اشتروس و در ضمن تعلّق خاطر به مکتب روانکاوی فرویدی یا همان روانکاوی متأخر فرانسوی، مبحثی را در باب تاریخ و فرهنگ مطرح میکند که آمیزۀ بدیعی از نقد ادبی، اسطورهشناسی، روانکاوی و دینپژوهی است. چکیده کامل
رنه ژرار، با اتخاذ رویکردی انتقادی نسبت به دیدگاههای مردمشناختی فریزر و اشتروس و در ضمن تعلّق خاطر به مکتب روانکاوی فرویدی یا همان روانکاوی متأخر فرانسوی، مبحثی را در باب تاریخ و فرهنگ مطرح میکند که آمیزۀ بدیعی از نقد ادبی، اسطورهشناسی، روانکاوی و دینپژوهی است. او با طرح این موضوع که در هر اسطورهای میتوان ردّپای خشونتی واقعی را یافت که در گذر زمان تبدّل یافته و تغییر چهره داده است، در نهایت به نوعی نظامِ اسطورهشناختی اُهمریستی روی میآورد که به موجب آن، خشونتهای عینی تاریخی، برسازندۀ آیینها و اسطورههای اقوام تلقی میشوند. به این ترتیب، با خوانش متون، قرائن و نشانههایی را احصاء میکند که دالّ بر وجود میل محاکاتی در ساخت وجودی و روانی بشر و استمرار فراشدِ قربانی و بلاگردان در بنیادهای فرهنگی اقوام است. بر این اساس، مقالۀ پیشرو میکوشد با رویکردی تحلیلی ـ انتقادی ضمن بررسی خاستگاههای نظری اندیشۀ ژرار، استدلالهای وی را در این باره بررسی و تحلیل کند. در این پژوهش نگارنده با تأکید بر جایگاه نظری ژرار مبنی بر قول به عدم اصالت آگاهی، موضع ضد دکارتی او را نسبت به سوژه، محل تأمل می‎داند و معتقد است آنچه ژرار به مثابۀ ساختارِ بنیادی فرهنگ مطرح میکند، از نوعی ناخودآگاهی کور و لجام گسیخته پیروی میکند که مبتنی بر نفیِ جایگاه خودآگاه و خودکار بودگی میل است.
پرونده مقاله
عشق و عرفان رابطة بسیار نزدیکی با هم دارند، که در ادبیات عربی و فارسی شاعران زیادی به این دو مقوله پرداختهاند. عارفانههای بیاتی و سپهری بیانگر رویکرد عرفانی آنها در اشعارشان است. با بررسی در اشعار این دو شاعر، رنگ و بوی عرفان شرقی و اسلامی به خوبی هویداست، و نشاندهن چکیده کامل
عشق و عرفان رابطة بسیار نزدیکی با هم دارند، که در ادبیات عربی و فارسی شاعران زیادی به این دو مقوله پرداختهاند. عارفانههای بیاتی و سپهری بیانگر رویکرد عرفانی آنها در اشعارشان است. با بررسی در اشعار این دو شاعر، رنگ و بوی عرفان شرقی و اسلامی به خوبی هویداست، و نشاندهندة آن است که هر دو از عرفان شرقی و اسلامی متأثر بودهاند. این پژوهش بر آن است تا با روش توصیفی ـ تحلیلی، به کشف مضامین مشترک عرفانی موجود بین اشعار این دو شاعر همچون: نگاه نوین، تکثرگرایی دینی، آرمانشهر، بشارتدهنده، زیستن در حال و مرگ، بپردازد و با بررسی تجلّی عرفان شرقی و اسلامی در اشعار آنها نگاه تازهای از این دو شاعر را ارائه دهد.
پرونده مقاله
در این پژوهش ارتباط سه واژۀ آفتاب، خورشید و شمس بر مبنای واژهگزینی در بنمایههای عرفانی مورد بررسی قرار گرفته است. کاربرد واژهها در غزلیات به دو صورت بررسی میشود: مواردی برای تصویرسازی و مواردی برای توصیف شمس تبریزی. مولوی در تصویرسازی همانند دیگر شاعران از واژه آ چکیده کامل
در این پژوهش ارتباط سه واژۀ آفتاب، خورشید و شمس بر مبنای واژهگزینی در بنمایههای عرفانی مورد بررسی قرار گرفته است. کاربرد واژهها در غزلیات به دو صورت بررسی میشود: مواردی برای تصویرسازی و مواردی برای توصیف شمس تبریزی. مولوی در تصویرسازی همانند دیگر شاعران از واژه آفتاب استفاده کرده است، اما در توصیف شمس تبریزی با آگاهی به پیشینۀ اساطیری و دینی واژۀ خورشید، ابتدا با بینش عرفانی، آن را با واژۀ شمس آمیخته و با تأویل هرمنوتیکی، واژۀ شمس را از حدّ نشانه به کلمه رسانده و توانسته با دو واژۀ خورشید و آفتاب، همسان و به عنوان یک بنمایه یا اصطلاح عرفانی ثبت نماید. با همسانی شمس با خورشید تمام ویژگیهای اساطیری و عرفانی واژۀ خورشید در شمس ظاهر شده است. پژوهش حاضر با رویکرد توصیفی ـ تحلیلی به این نتیجه رسیده است، همانگونه که خورشیدپرستی در اسطوره دیده میشود مولوی نیز به شمسپرستی پرداخته و شمس را به عنوان خدای اساطیر نگریسته و با فنا در شمس به جستوجوی خویشتن خویش در فرآیند فردیّت رسیده است؛ این مقوله با روانشناسی یونگ قابل تفسیر میباشد، در این تفسیر شمس بهانهای برای رسیدن مولانا به خداوند است.
پرونده مقاله
زندگی آدمی با اسطوره و آیین عجین شده است؛ اشتراک در مفاهیمی چون رنج، شادی، جنگ، صلح، عشق و سایر عواطف، روزنهای به سوی یک حس مشترک میگشاید که دلیلی برای روی آوردن انسانهای تنها، به جمع میشود و به اسطوره و آیین آنها معنا میبخشد. خون، بخشی از وجود زیستی آدمی و حیات س چکیده کامل
زندگی آدمی با اسطوره و آیین عجین شده است؛ اشتراک در مفاهیمی چون رنج، شادی، جنگ، صلح، عشق و سایر عواطف، روزنهای به سوی یک حس مشترک میگشاید که دلیلی برای روی آوردن انسانهای تنها، به جمع میشود و به اسطوره و آیین آنها معنا میبخشد. خون، بخشی از وجود زیستی آدمی و حیات سیال اوست که از پیکر فرد فراتر رفته، به میان افراد رسیده، بخشی از حس مشترک آدمیان را تشکیل داده و به نوبة خود منشأ بسیاری از اسطورهها و آیینهای کهن در زندگی فردی و اجتماعی بشر شده است. اسطورة خون در میان ملتهای مختلف به صورتهای گوناگون نمود یافته است. در میان اقوام ایرانی، اسطورههای مربوط به آن متنوع است که بخشی از آنها در پیکر حماسة ملی ایران بروز و ظهور پیدا کرده است. ریختن خون و نوشیدن آن از جمله موارد تلفیق آیین و اسطوره است که در شاهنامه دیده میشود. این پژوهش با رویکرد تحلیلی ـ تطبیقی همراه با شواهدی از فرهنگهای مختلف به بررسی اسطورة خون و کارکردهای آیینی آن، با توجه به داستانهای شاهنامه پرداخته است. نتیجه تحقیق نشان میدهد که این اسطوره عمدتاً به صورتهای بلاگردانی، دفع شرّ، کینخواهی، سوگواری، حیات و نیروی دوباره، کارکردی آیینی یافته است.
پرونده مقاله
شاهنامة فردوسی اثری گرانسنگ در ادب حماسی ایران و مجموعهای از فرهنگها و باورهای قوم ایرانی از دورترین زمانها تا دورة فردوسی است. در شاهنامه همچنانکه فردوسی به ظاهر روایتگر داستان شاهان و پهلوانان ایرانی از دوران اساطیری تا تاریخی است، با مجموعهای از باورها، فرهنگ چکیده کامل
شاهنامة فردوسی اثری گرانسنگ در ادب حماسی ایران و مجموعهای از فرهنگها و باورهای قوم ایرانی از دورترین زمانها تا دورة فردوسی است. در شاهنامه همچنانکه فردوسی به ظاهر روایتگر داستان شاهان و پهلوانان ایرانی از دوران اساطیری تا تاریخی است، با مجموعهای از باورها، فرهنگها و آیینهای مختلف نیز روبهرو هستیم که نقشآفرین آنها، پهلوانان، شاهان، عناصر مختلف طبیعی و جانوران هستند. فیل از جملة این جانوران است که در قسمتهای مختلف شاهنامه دیده میشود؛ از آنجا که همة بنمایههای اسطورهای ـ حماسی و آیینی مرتبط با این حیوان در شاهنامهذکر نشده است، برای رسیدن به جامعیتی کلی دربارة این حیوان ناگزیر در کنار شاهنامه به بررسی دیگر منظومههای حماسی ایران که پس از شاهنامه و متاثر از آن سروده شدهاند نیز پرداختهایم. در این پژوهش نویسندگان با رویکرد تحلیلی ـ تطبیقی به بررسی بنمایههای مرتبط با فیل در شاهنامهو ده منظومة حماسی (بانوگشسبنامه، برزونامه، بهمننامه، جهانگیرنامه، سامنامه، شهریارنامه، فرامرزنامه، کک کوهزاد، کوشنامه و گرشاسپنامه) پرداخته و مهمترین بنمایههای مرتبط با این حیوان را استخراج، طبقهبندی و تحلیل نمودهاند. از مهمترین این بنمایهها میتوان به: اهورایی ـ اهریمنی بودن، توتم فیل، فیلاوژنی پهلوان، پیکرینگی به سیمای فیل، حضور در سپاه، نقش آن در بازیها، تعبیر خواب و... اشاره کرد.
پرونده مقاله
از رایجترین شیوههای بررسی اساطیر، تحلیل روانکاوانۀ آنهاست. کارل گوستاو یونگ، واضع نظریۀ روانشناسی شخصیّت، با مطرح ساختن مقولۀ کهنالگوها دریچهای تازه، رو به دنیای نقد و تحلیل اساطیر گشود. یونگ برای هر شخص، ناخودآگاه فردی و جمعی را در نظر میگیرد. از نظر او ناخودآ چکیده کامل
از رایجترین شیوههای بررسی اساطیر، تحلیل روانکاوانۀ آنهاست. کارل گوستاو یونگ، واضع نظریۀ روانشناسی شخصیّت، با مطرح ساختن مقولۀ کهنالگوها دریچهای تازه، رو به دنیای نقد و تحلیل اساطیر گشود. یونگ برای هر شخص، ناخودآگاه فردی و جمعی را در نظر میگیرد. از نظر او ناخودآگاه فردی بر لایهای عمیقتر فطری بنا شده که ناخودآگاه جمعی یا کهنالگو نامیده میشود. بروز و ظهور کهنالگو در آثار هنری به خصوص ادبیات و اسطورهها برجستهتر است. این پدیده در شاهنامه که از نامورترین اسناد اساطیری و حماسی ایرانی به شمار میرود، قابل توجه است. کهنالگوهایی چون عبور از موانع و مشکلات، پهلوانآزمون، نقش برجستۀ قهرمان (پهلوان)، مادرمثالی، سایه، آنیما، آنیموس و... از کهنالگوهای برجستة شاهنامه هستند. در هفتخوان رستم بسیاری از این کهنالگوها دیده میشوند؛ همچنین مطابق نظریۀ یونگ میتوان مراحل هفتخوان را نوعی گذر از من و رسیدن به خود در جهت شکلگیری فردانیّت روانی فرد دانست. این مسیر جز با یاری قهرمان (رستم) و گذر از سایه ممکن نیست. در واقع در این مسیر کیکاووس که نماد انسان است، در مسیر حرکت از من به خود (فردانیّت فرد) از یاریهای رستم (قهرمان) بهرهمند میشود. این پژوهش با رویکرد تحلیلی ـ تطبیقی و با تکیه بر نظریۀ روانشناسی یونگ، کهنالگویی داستان هفتخوان رستم را بررسی میکند.
پرونده مقاله
باززایی، بازآفرینی و دگردیسی اسطوره، از شیوههای استفادۀ شاعران معاصر از اسطوره است؛ بدین معنا که شاعران، متناسب با مقتضیات زمانه و مضامین مد نظر خویش، به تغییر در جزء یا اجزایی از یک اسطوره و دخل و تصرّف در آن میپردازند. پژوهش حاضر با استفاده از روش توصیفی ـ تحلیلی، ض چکیده کامل
باززایی، بازآفرینی و دگردیسی اسطوره، از شیوههای استفادۀ شاعران معاصر از اسطوره است؛ بدین معنا که شاعران، متناسب با مقتضیات زمانه و مضامین مد نظر خویش، به تغییر در جزء یا اجزایی از یک اسطوره و دخل و تصرّف در آن میپردازند. پژوهش حاضر با استفاده از روش توصیفی ـ تحلیلی، ضمن نشان دادن اسطورههای دگردیسی شده و شیوههای این دگردیسی در اشعار سیّاب، به بررسی زمینهها و اهدافی میپردازد که موجب دگرگونی اسطورهها در سرودههای این شاعر شدهاند. با توجّه به پیشگامی سیّاب در شعر آزاد عرب و بهرهگیری فراوان او از اسطورهها، این بررسی میتواند علاوه بر نمایاندن جنبههای جدیدی از رویکرد شاعری سیّاب، بخش مهمّی از شیوهها و دلایل دگردیسی اسطورهها را در شعر معاصر عرب نشان دهد. نتایج این پژوهش دخل و تصرّف سیّاب در اسطورهها، انواع گوناگون اسطورهها، اعمّ از ملّی، یونانی و دینی بودن آنها را نشان میدهد؛ همچنین افزودن عناصری به اصل اسطوره، تغییر ماهیّت و کارکرد شخصیّتهای اسطورهای و نیز تغییر در اجزای مختلف اسطوره بهویژه در پایانبندی آن، از عمدهترین شیوههای دگردیسی اسطورهها در سرودههای سیّاب است. انطباق هرچه بیشتر اسطورهها با وضعیّت عصر حاضر، اندیشهها و اغراض شاعر و نیازهای سیاسی ـ اجتماعی را نیز باید از مهمترین اهداف سیّاب در دگردیسی اسطورهها دانست.
پرونده مقاله
از آنجا که شعر آیینة تمامنمای روحیات شاعر است تحقیق در رنگهای به کار رفته در آن نیز میتواند به عنوان ابزاری مهم در شناسایی واکنشها و رفتارهای وی قلمداد گردد. تجربة شهودی شاعران عارف که بر زبانی نمادین استوار است با استفاده از عنصر رنگ و واژههای تداعیگر آن بهتر بی چکیده کامل
از آنجا که شعر آیینة تمامنمای روحیات شاعر است تحقیق در رنگهای به کار رفته در آن نیز میتواند به عنوان ابزاری مهم در شناسایی واکنشها و رفتارهای وی قلمداد گردد. تجربة شهودی شاعران عارف که بر زبانی نمادین استوار است با استفاده از عنصر رنگ و واژههای تداعیگر آن بهتر بیان میشود. جستار پیشرو با هدف روانشناسی رنگ در مصیبتنامة عطار و با تکیه بر روش توصیفی ـ تحلیلی، در تلاش است به بازخوانی جدیدی از این اثر با استناد به الگوی روانشناسی ماکس لوشر، بپردازد. نتایج نشان از آن دارد که گروهبندی رنگهای مصیبتنامه به ترتیب اولویت از چپ به راست عبارتاند از: (-6-0=5=1×2×4+3+7) لوشر معتقد است که چنین اولویتبندی از طرف سالک دلالت بر آن دارد که وی از هبوط آدمی و جدایی از عالم معنا رنج میبرد، (+3+7) اما همچنان امیدوار است که از طریق تلاش برای قرب الهی وضعیت بهتری به دست آورد و بر بسیاری از محدودیتهای عالم خاکی فایق آید. (×2×4) در این مسیر، هیچ محیطی برایش آرامبخش نیست. بنابراین، تفکراتش را از گوش نامحرمان پنهان مینماید و تنها برای افراد بسیار نزدیک بیان میکند. (=5=1) سالک در این اثر با دوری از نابسامانیها، به دنبال فرصتی برای بهبود کیفیات روحی خویش است تا از این طریق ارزش و اعتبار گذشتهاش در عالم علوی را به دست آورد. (-6-0)
پرونده مقاله
یکی از معماهایی که از دیرباز ذهن بشر را به خود مشغول کرده، مسأله خواب بوده است. این امر بر بسیاری از علوم چون ادیان، اساطیر، روانشناسی، ادبیات، عرفان و تصوّف تأثیر گذاشته است. عرفا و متصوّفه از خواب به عنوان منبع الهام، برای حلّ بسیاری از مسائل خود استفاده میکردند و ب چکیده کامل
یکی از معماهایی که از دیرباز ذهن بشر را به خود مشغول کرده، مسأله خواب بوده است. این امر بر بسیاری از علوم چون ادیان، اساطیر، روانشناسی، ادبیات، عرفان و تصوّف تأثیر گذاشته است. عرفا و متصوّفه از خواب به عنوان منبع الهام، برای حلّ بسیاری از مسائل خود استفاده میکردند و برای آن ارزش زیادی قائل بودند. عطار در تذکرةالاولیا بسیاری از خوابهای مشایخ و اولیا را بدون هیچ تردید و تزلزلی نقل کرده است. به دلیل اهمیت موضوع خواب از گذشته تعریف و تقسیمبندیهایی برای آن ذکر شده است، مانند: خوابهای صادقه، صالحه و... . در این پژوهش با روش توصیفی ـ تحلیلی نخست خوابهای نقل شده در تذکرةالاولیا را از لحاظ کمی و موضوع مطرح در آنها یا شخصیتهای اصلی آنها تقسیمبندی و در پایان ارتباط خوابهای تعریف شده را با واقعیات زندگی شخصیتها مورد بررسی و تطبیق قرار میگیرد. نتیجۀ پژوهش آن است که بسیاری از خوابها ریشه در زندگی واقعی مشایخ و عرفا داشته و همچنین هدف مشایخ از تعریف و بیان خوابها و تأثیرگذاری آنها به این دلیل بوده که خواب جزئی از نبوّت و پیامی از فراسوی عالم ماده تلقی میشده است.
پرونده مقاله
اندیشمندان حوزة عرفان ایرانی همواره نظرات گوناگونی را در باب مفهوم عشق ابراز داشتهاند که بیانگر اهمیت مقام عشق در تعالیم و آموزههای اندیشه دینی ایرانی است. احمد غزالی (520-452 ه.ق) با خلق آثار عرفانی خویش، تحولاتی چشمگیری در باب سرشت عشق پدید آورده است و در سوانح العش چکیده کامل
اندیشمندان حوزة عرفان ایرانی همواره نظرات گوناگونی را در باب مفهوم عشق ابراز داشتهاند که بیانگر اهمیت مقام عشق در تعالیم و آموزههای اندیشه دینی ایرانی است. احمد غزالی (520-452 ه.ق) با خلق آثار عرفانی خویش، تحولاتی چشمگیری در باب سرشت عشق پدید آورده است و در سوانح العشاق که نخسین اثر وی در ساحت عشق و به زبان فارسی است، تعابیر و تفسیرهای بدیعی از حکایت دلدادگی لیلی و مجنون ارائه نموده است. از آنجایی که داستان عشق لیلی و مجنون ریشه در عشق عُذری ادب عرب دارد، این مقاله با روش توصیفی ـ تحلیلی، با هدف شناخت مراحل استحالة عشق عُذری لیلی و مجنون در نگرش احمد غزالی شکل گرفته و تلاش شده به این پرسش پاسخ دهد، در یک مطالعه تطبیقی، وجوه افتراق و اشتراک میان عشق لیلی و مجنون در نگرش احمد غزالی با عشق عُذری عرب چگونه تفسیر میشوند؟ بر اساس نتایج بدست آمده، عشق عفیفانه، ناسوتی، دردآور، کُشنده و بیفرجام عُذری با مبانی نظری ناب عاشقانه و عارفانة احمد غزالی مبتنی بر اتحاد رابطة عاشق و معشوق با عشق؛ به عشقی پسندیده، لاهوتی، خوشایند و امیدبخش استحاله یافته و عاملی مهم برای استکمال وجودی انسان میشود.
پرونده مقاله