مفهوم هویت اجتماعی در فلسفه اسلامی دوره میانه؛ با تأکید بر آرای فارابی و ابنسینا
محورهای موضوعی : تاریخِ اندیشۀ سیاسی در اسلام
1 - گروه علوم و اندیشه سیاسی دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی ایران-ـهران
کلید واژه: هویت اجتماعی, فلسفه اسلامی, دوره میانه, فارابی, ابن سینا,
چکیده مقاله :
هویت اجتماعی مفهومی جدید و مربوط به دوره مدرن است؛ اما به این معنی نیست که در دوره پیشامدرن بحث شناخت خود و کیستی مطرح نبوده است. این موضوع در مطالعات فلسفی دوره پیشامدرن نیز وجود داشته و فیلسوفان با تأکید بر بحث ماهیت و وجود به هویت یابی میپرداختند. مطالعه و بررسی ها نشان می دهد تفاوت اصلی مفهوم هویت در دو دوره پیشامدرن و مدرن، نه در ماهیت که در گستره آن است. این مقاله با مراجعه به آثار دو فیلسوف برجسته اسلامی، فارابی و ابن سینا به بررسی مفهوم هویت در فلسفه اسلامی پرداخته است. پرسش اصلی مقاله این است که مطالعه فارابی و ابن سینا چه برداشتی از هویت در دوره میانه ارایه می دهد؟ هویت در آثار فارابی و ابن سینا ابتدا در معنای عام و سپس در منظومه فلسفه اسلامی مورد مطالعه قرار گرفته است. بحث ماهیت و وجود در نظرات فارابی و ابنسینا و بررسی تفاوت و تشابه برداشت این دو اندیشمند در موضوع هویت این موضوع را در فلسفه اسلامی نشان می دهد. طرح قایم به شخص بودن هویت مبتنی بر سعادت در دوره میانه، یکی از موضوعات کلیدی چگونگی مواجهه مسلمانان با مدرنیته را روشن تر می سازد
In the modern era, studying on the identity grew out more in the throughout the world. It means that this question on knowing on himself/herself and who are we in the pre-modern studies does not matter. It seems that they thought about it when discussing on what is this or what exists in the Medievial age, meanwhile it does in difference with the modern one. The paper does try to conceptualize it by setting forth of the two distinguished philosophers such as Al-farabi and Avecinna. The main question is that how would be conceptualizing the concept of identity in the Medieval are by review of the Al-farabi’s and Avecinna’s thought? First of all it should be ask on the possibility of Islamic Philosophy. As philosophy is methodoligically about the universal questions, the Islamic one examined the issues that come from the cultural settings. It does set context to study on it in their perceptions as a universal matter in the Medieval period that the main ones are that what it is and who they are. While in the Medieval era knowing who governs was at prioriy in comparison with the knowing how governs, endorsing to introduce it as the virtuous conception of identity depended to the leader of the Islamic Community in their philosophical thoughts and their differences and sameness on it, relating and understanding it in concerned to the modern era and could be define it as the main problem of Muslim with modernity indeed. The main concluding notice is that a Muslim who intended to pursue the happiness especially in the world coming next how could be done itو