در این مقاله تاثیرگذاری فرهنگ بر فرآیند مذاکره بینالمللی موضوع بررسی است. بدین منظور با واکاوی مفهوم فرهنگ تلاش شده است تا تعریفی قابل استفاده در حوزه مذاکره از آن برداشت شود. در گام بعد با توجه به رویکرد ما نسبت به مذاکره به عنوان ارتباطی میانفرهنگی تلاش شده تا مفهوم چکیده کامل
در این مقاله تاثیرگذاری فرهنگ بر فرآیند مذاکره بینالمللی موضوع بررسی است. بدین منظور با واکاوی مفهوم فرهنگ تلاش شده است تا تعریفی قابل استفاده در حوزه مذاکره از آن برداشت شود. در گام بعد با توجه به رویکرد ما نسبت به مذاکره به عنوان ارتباطی میانفرهنگی تلاش شده تا مفهوم ارتباط میانفرهنگی بر پایه تفاوتهای چشم گیر فرهنگی توضیح داده شود. سپس به موضوع روابط خارجی و بینالمللی با رویکردی فرهنگی پرداخته شده و تلاش گردیده تا نشان داده شود که روابط خارجی خود برساخته ای از فرهنگهای متنوع دولت- ملتهای بازیگر در صحنه روابط بینالملل است. در بخش بعد به موضوع مذاکره به عنوان یکی از فرآیندهای ارتباطی موجود در روابط بین الملل پرداخته شده است. در اینجا شکل و محتوای فرآیند مذاکره مورد بررسی قرار گرفته و دیدگاههای حوزههای مختلف علوم اجتماعی نسبت به آن تشریح شده است. سپس به تعامل میان دو حوزه فرهنگ و مذاکره توجه شده و سطوح مختلف فرهنگی تاثیرگذار در فرآیند مذاکره و مولفه های فرهنگی دخیل در آن توضیح داده شدهاند؛ در نهایت بر مبنای پژوهش صورت گرفته توسط شموئل بار در سند دیپلماسی عمومی هزرلیا راجع به فرهنگ ایران و مذاکره با ایرانیان و نیز قانون اساسی جمهوری اسلامی و اصول مندرج در فرمایشات امام خمینی(ره) رهبر انقلاب اسلامی، به مطالعه موردی فرهنگ ایرانی و تاثیر آن بر مذاکره پرداخته و مدلی برای تاثیر زمینه فرهنگی بر هر کنشگر درگیر در فرآیند مذاکره ارائه شده است.
پرونده مقاله
رشد اقتصادی خیره کننده کشور چین در چند دهه گذشته، احتمال قدرت یابی این کشور و صعود آن به عنوان ابرقدرت بین المللی را افزون ساخته است. اما آنچه در پژوهش های صورت گرفته در این باره از آن غفلت شده، توجه به بُعد غیرمادی قدرت بوده است. توجه صرف به بُعد مادی قدرت همچون قدرت ن چکیده کامل
رشد اقتصادی خیره کننده کشور چین در چند دهه گذشته، احتمال قدرت یابی این کشور و صعود آن به عنوان ابرقدرت بین المللی را افزون ساخته است. اما آنچه در پژوهش های صورت گرفته در این باره از آن غفلت شده، توجه به بُعد غیرمادی قدرت بوده است. توجه صرف به بُعد مادی قدرت همچون قدرت نظامی و اقتصادی، مسلما نمی تواند تحلیلی جامع و کامل را بدست دهد. بدین سان نظریه "قدرت نرم" که توسط جوزف نای ارائه گردید می تواند خلاء موجود در پژوهش های موردنظر را پُر کند. در این بین یکی از منابع فرهنگی قدرت نرم، سینما است. سینما یکی از ابزارهای عمده در صدور هنجارهای موردنظر و شکل دادن به علائق و ارزش ها می باشد. از این لحاظ سینما می تواند با همسو کردن ارزش های دیگران با خود در اهداف بین المللی یک کشور نقش مهمی ایفا کند. لذا در این مقاله به بررسی سینمای آمریکا و چین (به عنوان یکی از ابزارهای قدرت نرم) پرداختهایم.
پرونده مقاله
وقتی خیزش مشروطه شکل گرفت، استعمار بر این اندیشه بود تا در دین و چیستی هویت ملی ایرانی شکاف ایجاد کند. به همین دلیل غرب نفوذ خود را توسعه داد و ایرانی ها با فرهنگ گذشته خود فاصله گرفتند. خیزش ملی هم که پشتوانه استواری جز گروهی از علمای مسلمان نداشت منتج به یک بحران هویت چکیده کامل
وقتی خیزش مشروطه شکل گرفت، استعمار بر این اندیشه بود تا در دین و چیستی هویت ملی ایرانی شکاف ایجاد کند. به همین دلیل غرب نفوذ خود را توسعه داد و ایرانی ها با فرهنگ گذشته خود فاصله گرفتند. خیزش ملی هم که پشتوانه استواری جز گروهی از علمای مسلمان نداشت منتج به یک بحران هویتی شد. محصول این بحران یک دوگانه نگری بود. مردم از یک سو جذب فرهنگ غرب و پیشرفت های آن شده بودند و از سوی دیگر نگاهشان به آداب و سنن گذشته شان بود. نیروهای پسااستعماری که در مستعمره های آزاد شده جریان هائی را به راه انداخته بودند. همچنین به بحران های موجود دامن می زدند. در چنین فضایی خاصه در اواخر حکومت قاجار، یأس و دلزدگی می رفت تا در همه شئون زندگی مردم رسوخ کنند. این بود که شاعران با هنر شاعری خود در زدودن این یأس و بیداری و بازگفت مردم به هویت ملی نقش قابل توجهی داشتند و همین یاس و دلزدگی میرفت تا در همه شئونات ملی تأثیر سوء بگذارد. به همین دلیل شاعران این دوره با هنر شاعری خود در زدودن یأس و بیداری و بازگشت مردم به هویت ملی سهم به سزائی را ایفا کردند.
پرونده مقاله
طرح نظریه فمینیستی روابط بین الملل در قرن 19، ساختار روابط بین الملل و دولت به عنوان واحد اصلی نظام بین الملل و عالی ترین تجلی قدرت را مورد نقد جدی قرار داده و با مردانه قلمداد کردن این ساختار، خواهان تحول در آن شدند که فمینیسم لیبرال با لزوم مشارکت حداکثری زنان در صحنه چکیده کامل
طرح نظریه فمینیستی روابط بین الملل در قرن 19، ساختار روابط بین الملل و دولت به عنوان واحد اصلی نظام بین الملل و عالی ترین تجلی قدرت را مورد نقد جدی قرار داده و با مردانه قلمداد کردن این ساختار، خواهان تحول در آن شدند که فمینیسم لیبرال با لزوم مشارکت حداکثری زنان در صحنه نظام بین الملل و فمینیسم رادیکال با مورد هجمه قرار دادن ساختارهای موجود بین المللی در پی تبیین نقش جنسیت زن در سیاست برآمدند. به طور کلی، طیف های فمینیسم با نگاه تک جنسی، به دنبال تمرکززدایی از ساختار قدرت مردانه و یا نابودی نظام کنونی هستند. در حالی که اسلام با تکیه بر ویژگی های ذاتی زن و مرد، نظریه خود را بیان داشته که تفاوت های ماهوی با فمینیسم دارد. در این مقاله تلاش می شود نظریه فمینیستی روابط بین الملل و نظریه اسلام پیرامون نقش جنسیت زن در نظام بین الملل و سیاست تبیین و مقایسه شود. در نتیجه این بررسی مشخص خواهد شد اسلام با تکیه بر ماهیت انسانی برابر زن و مرد و تفاوت های زیست شناختی آن ها قائل به عدالت جنسیتی بوده و بدون قضاوت مردانه یا زنانه از نظام بین الملل و با توجه به شرایط جامعه و لزوم حفظ صیانت و عفت زن هیچ مانعی برای حضور زن در عرصه روابط بین الملل نمی بیند.
پرونده مقاله
در دیدگاه تنوع فرهنگی، تمامی ملل و جوامع در سراسر جهان با سوابق فرهنگی، تاریخی و مذهبی گوناگون، هم زمان ضمن تأکید بر مختصات و ویژگیهای مربوط به خود و با رعایت ارزشهای فرهنگی و مذهبی خویش، در مفهوم کلان جهانشمولی حقوق بشر سهیم هستند. از این رو لازم به تأکید است که است چکیده کامل
در دیدگاه تنوع فرهنگی، تمامی ملل و جوامع در سراسر جهان با سوابق فرهنگی، تاریخی و مذهبی گوناگون، هم زمان ضمن تأکید بر مختصات و ویژگیهای مربوط به خود و با رعایت ارزشهای فرهنگی و مذهبی خویش، در مفهوم کلان جهانشمولی حقوق بشر سهیم هستند. از این رو لازم به تأکید است که استدلال اصلی در مفهوم تنوع فرهنگی به هیچ وجه تقویت سفسطه نسبیتگرایی فرهنگی نیست. آنچه اولویت دارد، تقویت گفتوگوی بین فرهنگی برای رسیدن به تعاریفی جهانشمول از حقوق بشر است، که مقدمه چنین رویکردی نیز، احترام به تنوع فرهنگی است. در این رابطه، تجربه تاریخی نیز پشتوانه لازمی را برای این بحث فراهم میکند. فرهنگها و تمدنهای بسیاری در طول تاریخ دچار فراز و فرود شدهاند. تعدادی از آنها رشد کرده، شکوفا شده و سیطره یافته و تعدادی دیگر در سراشیبی زوال قرار گرفته اند.هرچند که در ظاهر، تنوع فرهنگی، حقوق فرهنگی ملت ها، امنیت بشری، توسعه اقتصادی و حقوق بشر، عناصری مجزا و متمایز به نظر می رسند، لکن هر یک دارای ارتباطی بهم تنیده و منسجم با یکدیگر بوده و افول یا توسعه هریک، به طور مستقیم و موثر بر دیگری تاثیرگذار خواهد بود. در این مقاله، تنوع فرهنگی را در ارتباط با حقوق بشر و امنیت بشری بررسی و ارزیابی گردیده است که تا چه میزانی قابلیت همزیستی مسالمت آمیز بین فرهنگهای مختلف در یک کشور، منطقه و نیز صحنه جهانی در چنین نگرشی فراهم می شود. هرچند که هنوز ابهام ها و ایرادهای فراوانی در این ارتباط وجود دارد؛ لکن وضعیت موجود می تواند به عنوان محل ثبات مناسبی، برای تحولات آتی در این حوزه تلقی شود.
پرونده مقاله
امروزه مطالعاتِ پسااستعماری، یکی از حوزه های پژوهشیِ میان رشته ای و یکی از جدیترین حوزههای مطالعاتی جدید در زمینه رابطه فرهنگ و امپریالیسم و نیز آثار فرهنگی استعمار در کشورهای در حال توسعه به شمار می آید. یکی از انگیزه های اساسی در مطالعات پسااستعماری، ارائه خوانشی مق چکیده کامل
امروزه مطالعاتِ پسااستعماری، یکی از حوزه های پژوهشیِ میان رشته ای و یکی از جدیترین حوزههای مطالعاتی جدید در زمینه رابطه فرهنگ و امپریالیسم و نیز آثار فرهنگی استعمار در کشورهای در حال توسعه به شمار می آید. یکی از انگیزه های اساسی در مطالعات پسااستعماری، ارائه خوانشی مقاومت آمیز در برابر فرهنگ غربی در اَشکالِ امپریالیستی، نوامپریالیستی، گفتمانی و مادی آن است. نوشتار حاضر با بهره گیری از متدولوژی توصیفی – تحلیلی و با هدف پاسخ به این سوال اصلی که رویکرد مطالعات پسا استعماری به فرهنگ و امپریالیسم فرهنگی چیستو یا چگونه است، به رشته تحریر درآمده است. نتایج تحقیق نشان می دهد مهم ترین اصلی که مطالعات پسااستعماری به عنوان هدف خود انتخاب کرده است، تلاش برای به رسمیت شناخته شدن است. یعنی این که فرهنگ و دانش غیرغربی شناسایی شود و غیر غربی به عنوان طرف گفت و گو پذیرفته شود و به وی ارج نهند و این که دست آوردهای فرهنگی و فکری مردمان غیر اروپایی سهم بیشتری در شکل دادن به فرهنگ جهانی داشته باشد و شرط آن این است که سیاست همسان سازی بخصوص در حوزه فرهنگی جای خود را به سیاست به رسمیت شناختن تفاوت ها دهد.
پرونده مقاله