جایگاه توصیف در داستانهای مدرنیستی، متفاوت از داستانهای کلاسیک است. در این راستا، تکنیکها، کارکردها و سوژههای وصف نیز تغییر مییابد. توصیف در داستانهای سنتی، منحصر به مفاهیم عینی و قابل مشاهده میباشد. ساختار وصفها بر اساس عناصر واقعی، شمولگرا و غیرتجریدی بنا می چکیده کامل
جایگاه توصیف در داستانهای مدرنیستی، متفاوت از داستانهای کلاسیک است. در این راستا، تکنیکها، کارکردها و سوژههای وصف نیز تغییر مییابد. توصیف در داستانهای سنتی، منحصر به مفاهیم عینی و قابل مشاهده میباشد. ساختار وصفها بر اساس عناصر واقعی، شمولگرا و غیرتجریدی بنا میشود. اما در آثار مدرن، وصفها درونی و معناگرا میشود. به رفتارها و مضمونها بیشتر از ظواهر توجه میگردد. نویسندۀ مدرن به معانی ثانوی و معنوی ویژگیهای ظاهری اشخاص و اشیاء توجه میکند که برآیندی از تعمق و تحلیل فلسفی او بر سوژههایش است. پایۀ وصفها نیز بر مبنای عناصر جزئی، ذهنی و خیالی شکل میگیرد. در این راستا، تکنیکها، کارکردها و سوژههای وصف نیز تغییر مییابد. مداقۀ آثار ابوتراب خسروی از منظر شگردهای توصیفی معرفی شده حائز اهمیت است که این پژوهش به آن پرداخته است. شگردهای توصیف در جستار پیش رو به روش (توصیفی- تحلیلی) بررسی شده است. پرسش اصلی این پژوهش مبتنی بر این مطلب است که آیا با مطالعۀ تطبیقی داستانهای سنتی و مدرن میتوان به تفاوت جایگاه وصف در این دو مقوله اشاره نمود؟ نتایج این بررسی نشان میدهد که آثار خسروی توانایی نمود و واکاوی شگردهای جدید توصیفی و انگارهبندی جدیدی از ساختار توصیف، موسوم به وصف مدرنیستی را در خود دارد.
پرونده مقاله