Comparing Shahid Motahari and John Locke's Philosophical Foundations of Citizenship Education and Providing Solutions for Iran's Education
Subject Areas : Curriculum Design and DevelopmentMohammad Ahmadipour 1 , Mohsen Imani Nayini 2 , Ali Mohebi 3
1 - PhD student, Department of Philosophy of Education, Science and Research Branch, Islamic Azad University, Tehran, Iran.
2 - Associate Professor, Department of Philosophy of Education, Tarbiat Modares University, Tehran, Iran
3 - Associate Professor, Department of Curriculum Planning, Amin University of Police Sciences, Tehran, Iran
Keywords: Citizenship education, philosophical foundations, education, epistemological,
Abstract :
Purpose: Considering the importance of philosophical foundations in citizenship education, the aim of the present study was comparing the Shahid Motahari and John Locke's philosophical foundations of citizenship education and providing solutions for Iran's education.Methodology: This study in terms of purpose was applied and in terms of implementation method was qualitative from type of descriptive-analytical. The research population were included all the first-hand sources related to the Shahid Motahari and John Locke's philosophical foundations of citizenship education and the second-hand sources related to it, including articles, theses, and books. For sampling was used from census sampling method. The data were collected by note-taking method from first-hand and second-hand sources and analyzed with theoretical and critical inference methods.Findings: The findings showed that based on the Shahid Motahari's philosophical foundations of citizenship education, in the ontological dimension, man considers existence to have a purpose and harmony, in the epistemological dimension, man establishes a relationship with the world in the direction of eternal salvation and man is aware of sensory, intellectual and heart cognitions to know oneself and the society, and in the values dimension, man gives value and importance to his goals. Also, based on the John Locke's philosophical foundations of citizenship education, in the ontological dimension, human beings are equal and everyone has the right to enjoy life, health and freedom, in the epistemological dimension, man communicates with the world by observing the consequences of his behavior or the cause and effect relationship,
مقایسه مبانی فلسفی تربیت شهروندی شهید مطهری و جان لاک و ارائه راهکارهایی برای آموزشوپرورش ایران
چکیده
هدف: با توجه به اهمیت مبانی فلسفی در تربیت شهروندی، هدف پژوهش حاضر مقایسه مبانی فلسفی تربیت شهروندی شهید مطهری و جان لاک و ارائه راهکارهایی برای آموزشوپرورش ایران بود.
روششناسی: این مطالعه از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا کیفی از نوع توصیفی- تحلیلی بود. جامعه پژوهش کلیه منابع دست اوّل مرتبط با مبانی فلسفی تربیت شهروندی شهید مطهری و جان لاک و منابع دست دوّم مرتبط با آن شامل مقاله، پایاننامه و کتاب بود. برای نمونهگیری از روش نمونهگیری سرشماری استفاده شد. دادهها با روش یادداشتبرداری از منابع دست اوّل و دست دوّم گردآوری و با روشهای استنتاج نظری و انتقادی تحلیل شدند.
یافتهها: یافتهها نشان داد که بر اساس مبانی فلسفی تربیت شهروندی شهید مطهری در بعد هستیشناسی، انسان هستی را دارای هدف و هماهنگی میداند، در بعد معرفتشناسی، انسان با جهان در جهت رستگاری ابدی ارتباط برقرار میکند و انسان از شناختهای حسّی، عقلی و قلبی برای شناخت خود و جامعه استفاده مینماید و در بعد ارزششناسی، انسان برای اهداف خود ارزش و اهمیت قائل میشود. همچنین، بر اساس مبانی فلسفی تربیت شهروندی جان لاک در بعد هستیشناسی، انسانهای هستی با هم برابرند و هر کسی حق دارد از زندگی، سلامتی و آزادی لذّت ببرد، در بعد معرفتشناسی انسان با جهان در اثر مشاهده پیامد رفتارهای خود یا رابطه علّت و معلولی ارتباط برقرار میکند، حواس منبع اصلی شناخت است و انسان از شناختهای بینشی و برهانی برای شناخت خود و جامعه استفاده مینماید و در بعد ارزششناسی، انسان برای اهداف خود بر اساس قرادادهای اجتماعی ارزش و اهمیت قائل میشود. مبانی فلسفی تربیت شهروندی شهید مطهری و جان لاک ضمن داشتن شباهتهایی با یکدیگر، دارای تفاوتهایی نیز میباشند. در نهایت، راهکارهایی برای بهبود اهداف و اصول آموزشوپرورش ایران بر اساس مبانی فلسفی تربیت شهروندی شهید مطهری و جان لاک ارائه شد.
نتیجهگیری: نتایج نشاندهنده شباهتها و تفاوتهایی در مبانی فلسفی تربیت شهروندی شهید مطهری و جان لاک بود که بر اساس مبانی فلسفی راهکارهایی برای بهبود اهداف و اصول آموزشوپرورش ایران بیان شد. بنابراین، متخصصان و برنامهریزان آموزشوپرورش بر اساس نتایج این پژوهش و پژوهشهای مشابه میتوانند گام موثری در جهت بهبود آموزشوپرورش ایران بردارند.
واژگان کلیدی: مبانی فلسفی، تربیت شهروندی، معرفتشناسی، آموزشوپرورش
مقدمه
در عصر حاضر شهروندی یک ضرورت اجتماعی است که بهصورت سازهای اجتماعی ناشی از بسترهای اجتماعی و فرهنگی جامعه همراه با تنوع فرهنگها میباشد و افراد متناسب با نیازها، تمایلها و خواستههای خود ناگزیر هستند که با سایر افراد سروکار داشته باشند (Hernandez & Galais, 2022). شهروند در لغت به معنای بومی، اهل شهر، تابع و شخصی است که از خدمات لشکری و شهربانی آزاد باشد و در اصطلاح به معنای موقعیت ناشی از عضویت در جامعه است که به موجب آن مجموعهای از حقوق، وظایف، تعهدات، حق مشارکت و تعیین سرنوشت در جامعه را برای فرد ایجاب میکند (Babakhani, Salehi, Ghaedi & Keshavarz, 2020). در واقع، شهروندی همان پایبندی فعال به ارزشها و هنجارها بر پایه حقوق، وظایف عمومی و اخلاق جمعی است و با مجموعهای از حقوق، وظایف، تعهدها و ارزشها راهی را برای توزیع عادلانه منابع همراه با مشارکت و پویایی فراهم میآورد (Danju & Uzunboylu, 2016). شهروندی یک قرارداد اجتماعی و یک سلسله حقوق متقابل دولت برای مردم و مردم برای دولت و یک احساس مشترک عمومی نسبت به هویت ملی و اجتماعی است و بر همین اساس امروزه بحث تربیت شهروندی یکی از مباحث مهم میباشد (Maass, Zehetmeier, Weihberger and Flober, 2023). تربیت شهروندی فرآیندی است که شهروندان فعال، مطلع، حساس و کارآمد در زندگی مدنی ایجاد مینماید، ساختار طبقاتی را معرفی میکند، عدالت اجتماعی و تنوع را گسترش میدهد و افراد را به تأمل و تعامل در تصمیمها سوق میدهد (Witt, 2022). تربیت شهروندی نوعی تربیت است که به توسعه و پرورش مهارتها، قابلیتها و توانمندیهای شهروندان منجر میشود و چنین تربیتی در ارتباط با افراد جامعه قابل درک است. چون که هر جامعهای دارای ارزشها، بینشها و مهارتهای خاص مخصوص به خود میباشد و الگوها و روشهای مشارکت افراد جوامع مختلف، متفاوت است (Hammond & Keating, 2018). تربیت شهروندی از جمله مهارتهایی است که باید در مدرسه آموزش داده شود و دانشآموزان پایههای متفاوت باید در مدرسه با حقوق، تکالیف و مسئولیتهای شهروندی آشنا گردند. به عبارت دیگر، گنجاندن مطالب مرتبط با تربیت شهروندی بر اساس اصول و قواعد در برنامهدرسی و کاربردی کردن آنها توسط نظام آموزشوپرورش سبب پرورش افرادی متعهد، مسئول و آگاه میشود (Perez-Rodriguez, De-Alba-Fernandez and Navarro-Medina, 2022).
با مطالعه آراء و افکار فلسفی صاحبنظران درمییابیم که هر یک از آنها روش خاصی را جهت تعلیموتربیت انسان ارائه داده و با توجه به اهداف، برنامههای خود را در قالب بایدها و نبایدها بیان کرده است. بدون شک، شهید مطهری یکی از برجستهترین متفکران و صاحبنظران جهان اسلامی میباشد (Mirzaei, Beheshti & Imani Naeini, 2019). با اینکه شهید مطهری درباره تربیت شهروندی بهصورت مستقیم اشاره نکرده، اما برای درک تربیت شهروندی وی باید اندیشههای ایشان را شناخت. از نظر وی اجتماعیبودن انسان به این معنی است که زندگی انسان ماهیت اجتماعی دارد و زندگی بدون تقسیم کار و رفع نیازها در داخل یک سلسله نظام میسر نیست. به عبارت دیگر، جامعه مجموعهای از انسانها هستند که در اثر جبر یک سلسله نیازها و تحت نفوذ سلسله عقاید، ایدهها و آرمانها در یکدیگر ادغام و زندگی مشترک را ایجاد کردند (مطهری، 1385). درباره جمعگرایی سه رویکرد وجود دارد که بر اساس رویکرد اول انسان گرایش به پیوستن به جمع و کل را دارد و طبیعتا بهصورت جزئی از کل آفریده شده است. بر اساس رویکرد دوم انسان اجتماعی آفریده نشده و در طبع خودتمایل به آزادبودن و عدم پذیرش قید و بند دارد، ولی با اجبار به زندگی اجتماعی تن داده است. بر اساس رویکرد سوم انسان بر اساس عقل فطری و قرت حسابگری خود زندگی اجتماعی را برگزیده است و این وضعیت انتخاب خود فرد میباشد. شهید مطهری با استناد به آیات قرآن، رویکرد سو را میپذیرد و بیان میکند: قرآن برای امتها و جوامع سرنوشت مشترک، نامه عمل مشترک، فهم و شعور، عمل، طاعت و عصیان قائل است (مطهری، 1389). از نظر وی انسان موجودی دارای استعدادهای فطری است که در تربیت اسلامی باید شکوفا شود و چگونگی تاثیر مبانی فلسفی بر آن قابل بررسی است و از طریق انسان کامل و جامع محقق میشود. انسان را عالم صغیر نامیدند؛ یعنی خودش به تنهایی یک جهان است و در انسان پیچیدگیهای بینظیری دیده میشود که تفسیر آنها فوقالعاده دشوار میباشد (مطهری، 1383). دیدگاه فکری شهید مطهری بهعنوان یکی از صاحبنظران تربیت شهروندی بر اساس نظام ارزشی اسلام استوار است و این دیدگاه متأثر از انسانشناسی دینی میباشد. بنابراین، از نظر وی تعلیموتربیت به معنای پرورش استعدادهای درونی و بالقوه و بالفعل کردن آنها میباشد. وی معتقد است که یکی از کارکردهای دین این میباشد که نقش مهمی در سازگاری محیط اجتماعی و زندگی فرد، برقراری عدالت اجتماعی و انجام امور مرتبط با مصالح عموم مردم دارد (Sadr, 2019). شناخت انسان و تربیت شهروندی یکی از مباحث مهم تعلیموتربیت است و دغدغه اصلی شهید مطهری نیز با مطرحکردن مسائلی مانند فطرت، انسانیت، آزادی معنوی و انسان کامل همین میباشد. از نظر وی در جهانبینی توحیدی، انسان میان سایر موجودها از استعدادهای فطری، شرافت و کرامت خاصی برخوردار است و جهان، مدرسه انسان میباشد (Madavvar, Farmahini Farahani & Beheshti, 2020). شهید مطهری یک متفکر، فیلسوف، محقق، عالم، نویسنده و یکی از دانشمندان اسلامشناس و از شاگردان علامه طباطبایی و امام خمینی (ره) بود و باعث تحولی عمیق در اندیشه و افکار جوانان و مردم ایجاد کرد و از جمله آثار ایشان میتوان به مقدمهای بر جهانبینی اسلامی، تعلیموتربیت در اسلام، فطرت، گفتارهای معنوی، فلسفه تاریخ، شرح مبسوط منظومه و علل گرایش مادّیگری را نام برد (Mardani, Mohammadi Naeini & Nateghi, 2022).
یکی دیگر از صاحبنظران تربیت شهروندی، جان لاک میباشد که بهعنوان یکی از مهمترین متفکران لیبرالیسم، اندیشه وی همواره برای نظریهپردازان غرب الهامبخش بوده است. وی هدف تربیت را آمادهکردن افراد برای کسب موفقیت در زندگی فردی و عضویت در جامعه یا تربیت شهروندی معرفی میکند (Thuy, 2020). جان لاک فیلسوف قرن هفدهم میلادی از جمله فیلسوفان قرارداد اجتماعی است که مجموعه آموزههای وی در حوزههای مختلف علوم اجتماعی الهامبخش اصلی لیبرالیستهای قرنهای بعدی در طراحی مدلهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در جامعه لیبرال سرمایهداری شد. وی با آفرینش دو رساله حکومت (یکی فهم ماهیت حکومت و دیگری فهم ارتباط میان مذهب و سیاست) و با توجه به اوضاع و شرایط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی انگلستان قرن هفدهم توانست پیوند محکمی میان قرارداد اجتماعی و بنای اقتصادی انگلستان برقرار سازد و با نزدیککردن حوزه نظریهپردزای به حوزه عمل سیاسی ضمن انتقال فلسفه سیاسی قرون وسطا به فلسفه سیاسی مدرن این توانایی را یافت که نقش مهمی در تحولات قرن هجدهم انگلستان و در پی آن تحولات آینده جهان ایفا کند (Shariat, 2014). جایگاه جان لاک برای فلسفه مدرن شباهت زیادی به جایگاه ارسطو در فلسفه یونان دارد. زیرا وی همانند ارسطو شیوهای تحلیلی و عملی دارد و قائل به آزادی است. در واقع، جان لاک بهشدت متأثر از دکارت است، اما نسبت وی به دکارت، شبیه نسبت ارسطو به افلاطون است. افلاطون را میتوان فیلسوفی عقلگرا دانست که به وجود قبلی نفس و مستقل از تجربه و اهمیت ریاضی در فهم قائل بود، در حالی که ارسطو بیشتر فیلسوفی تجربهگرا بود. دکارت یک فیلسوفی است که بر تقدم فلسفه بر علم و وجود تصورات فطری تاکید میکند، اما جان لاک بر استقلال علم و انکار تصورات فطری بنیان گذاشته است (Ghamami, 2015). وی در بحث معرفتشناسی، تجربهگرا میباشد و اساس معرفت را بر حس، ادراک و تجربه مبتنی میداند. در بحث آزادی او بهدنبال شفافکردن جایگاه آزادی است تا از آن سوءاستفاده نشود. بر همین اساس میگوید: آزادی طبیعی انسان آن است که بر روی زمین تابع قدرتی برتر از خود نباشد و بر او قانونی که بشر ساخته است حکومت کند. بر اساس نظر وی قدرت از آن مردم میباشد که از سوی آنان به حاکمیت بهصورت مشروط تفویض شده است (Karami & Ahmadi Aframjani, 2020). شکاکیت، نفی تصورات فطری، تجربهگرایی و آزادی محورهای اصلی اندیشه جان لاک درباره جهان، انسان، معرفت و سیاست است. وی معتقد بود که تمام شناخت ما از راه حس بهدست میآید و هیچ تصور فطری نداریم، اما ذهن قادر است از دریافتهای حسی خود نظامی از فکار هماهنگ بسازد. رساله وی اهمیت زیادی در شکلگیری لیبرالیسم و فردگرایی دارد (Ghamami, 2015). کتاب اندیشههایی درباره تربیت توسط جان لاک به خواهش یکی از دوستان او و برای راهنمایی در تربیت فرزندش نوشته شده است و به همین سبب بیشتر حاوی اصول و روشهایی است که در تربیت فرزندان طبقه اشراف انگلستان کاربرد داشته و حاصل آن تربیت افرادی است که شایسته عضویت در این طبقه باشند. او تربیت طبقات دیگر را به آموزش حرفهای محدود میسازد و این عقیده عیب بزرگی برای وی شمره میشود. دیدگاه لاک بر اساس چهار اصل سودمندی، اصل عقلانیبودن، اصل تمرین و اصل تجربه مستقیم بناشده است. او تعلیم و پرورش درست را شامل سه جنبه جسمانی، اخلاقی و عقلانی معرفی میکند و تربیت برای افراد طبقه بالا دارای چهار هدف فضیلت (آگاهی از درست و نادرست)، حکمت (انجام یک فعالیت عملی برای اداره امور بهطور استادانه)، تربیت خود (یعنی احساس وقار که صفتی میان تکبر و فروتنی است) و تعلیمات (چیز یا عامل موجد معلومات ظاهری) میباشد (Ahmadpour, Ashrafi and Mohamadisaghaei, 2022).
با اینکه پژوهشهایی درباره هر یک از دو دیدگاه جان لاک و شهید مطهری انجام شده است، اما پژوهشی درباره مقایسه مبانی تربیت شهروندی آنان با هدف ارائه راهکارهایی برای آموزشوپرورش ایران یافت نشد. برای مثال Nasiri & Haji Esmaili (2022) ضمن پژوهشی با عنوان بررسی تطبیقی مفهوم تساهل و تسامح در اندیشه جان لاک و اندیشه اسلامی مبتنی بر قرآن به این نتیجه رسیدند که بر اساس اندیشه جان لاک، تساهل و تسامح را ویژگی کسانی میداند که رسالت ادیان را به نیکی درک و فهم کردند و هر آنچه را که مغایر با این رسالت باشد خلاف دین و دینداری صحیح تلقی میکنند، اما بر اساس اندیشه اسلامی مبتنی بر قرآن، تساهل و تسامح در قالب مهرورزی نسبت به ساکنان زمین، همشناسی، گفتگو، همگرایی و همکاری با دگراندیشان، نیکخویی و مدارا با آنها را نشان میدهد. Mirali & Mousavi (2022) ضمن پژوهشی با عنوان بررسی مقایسهای نظریه وضع طبیعی از دیدگاه جان لاک و علامه طباطبایی به این نتیجه رسیدند که بر اساس هر دو دیدگاه انسانها در وضع طبیعی گرایش به صلح و همگرایی داشتند و واگرایی امری عارضی بود. هر دو انسان را مدنی بالاضطراب میدانند، ولی لاک به قانون طبیعی یا عقل و علامه به فطرت یا شریعت تکوینی ارجاع میدهند. لاک راه برونرفت از وضع طبیعی را تکیه بر عقل میداند، اما علامه بر بازگشت به دین و پیروی از پیامبران تاکید میکند. Karami & Ahmadi Aframjani (2020) ضمن پژوهشی با عنوان حقوق طبیعی از دیدگاه جان لاک و مرتضی مطهری به این نتیجه رسیدند که در هر دو دیدگاه انسان دارای حقوق طبیعی است، اما در این دو دیدگاه بین خداوند، خلقت، هستی و انسان تفاوت وجود دارد و بر همین اساس تفسیر آنها از حقوق طبیعی، انسان و حقوق بشر متفاوت است. دیدگاه لاک درباره انسان مطلقانگارانه بوده و از نظر وی انسان موجودی است که دارای آزادی مطلق و حق حیات و حق مالکیت بهصورت مطلق است تا آنجا که انسان را مالک مطلق خویش میشناسد، اما از دیدگاه مطهری انسانی موجودی است که علیرغم داشتن حقوق طبیعی مقیّد به قیوداتی است که تنها با رعایت آنها میتواند به کمال برسد و به دلیل اینکه خلقت دارای غایت و هدفی است و انسان نمیتواند بدون رعایت هدفداری عالم و آنچه ملزومات سعادت او از سوی خداوند است به مقصود برسد. بر این اساس، این دو متفکر هر کدام تفسیر خاص از انسان دارند. حق آزادی، حق حیات، حق مالکیت و حق حکومت از نظر هر کدام از آنها متفاوت است و برخلاف دیدگاه لاک، از نظر مطهری مالکیت انسان در این جهان اعتباری است و مالک اصلی جهان خداوند است.
درباره تربیت شهروندی دیدگاههای مختلفی وجود دارد و هر دیدگاه از منظر خود به یک موضوع مینگرد و بررسی مقایسهای آنها میتواند به توصیف و تبیین بهتر دیدگاهها کمک شایانی نماید. از آنجایی که جامعه ایران یک جامعه اسلامی است، لذا یکی از متفکران و صاحبنظران اسلامی یعنی شهید مطهری انتخاب شد و از آنجایی که دیدگاه لیبرالیسم یکی از دیدگاههای مطرح است و یکی از متفکران و صاحبنظران آن جان لاک میباشد، لذا وی نیز انتخاب شد تا در این پژوهش پس از بررسی مبانی فلسفی تربیت شهروندی و مقایسه آنها، راهکارهایی برای آموزشوپرورش ارائه شود. در نتیجه، با توجه به اهمیت مبانی فلسفی در تربیت شهروندی، هدف پژوهش حاضر مقایسه مبانی فلسفی تربیت شهروندی شهید مطهری و جان لاک و ارائه راهکارهایی برای آموزشوپرورش ایران بود.
روششناسی
این مطالعه از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا کیفی از نوع توصیفی- تحلیلی بود. جامعه پژوهش کلیه منابع دست اوّل مرتبط با مبانی فلسفی تربیت شهروندی شهید مطهری و جان لاک و منابع دست دوّم مرتبط با آن شامل مقاله، پایاننامه و کتاب بود. برای نمونهگیری از روش نمونهگیری سرشماری استفاده شد. در روش نمونهگیری سرشماری تعداد اعضای نمونه و جامعه با هم برابر هستند و همه اعضای جامعه بهعنوان نمونه انتخاب میشوند.
روند اجرای پژوهش حاضر به این صورت بود که ابتدا کلیه منابع دست اوّل و دوّم مرتبط با مبانی فلسفی تربیت شهروندی شهید مطهری و جان لاک دانلود و سپس چکیدهها و کل متن آنها مورد بررسی قرار گرفتند و در صورت مرتبطبودن با پژوهش حاضر بهعنوان عضوی از نمونه پژوهش حاضر قرار گرفتند. همه منابع دست اوّل و دوّم انتخابشده بهعنوان نمونه بهصورت پاراگراف به پاراگراف و خط به خط مطالعه و مبانی فلسفی تربیت شهروندی آنها با کمک یک همکار پژوهشی یادداشت شد. در مرحله بعدی مبانی فلسفی یادداشتشده هر یک از متفکران با هم مورد مقایسه قرار گرفت و در نهایت، بر اساس مقایسه مبانی فلسفی تربیت شهروندی آنها (شهید مطهری و جان لاک) راهکارهایی برای آموزشوپرورش ایران ارائه شد.
ابزار پژوهش حاضر یادداشتبرداری از منابع دست اوّل و دست دوّم مرتبط با مبانی فلسفی تربیت شهروندی شهید مطهری و جان لاک بود. برای این منظور همه منابع دست اوّل و دوّم مربوطه بهصورت پاراگراف به پاراگراف و خط به خط مطالعه و مبانی فلسفی تربیت شهروندی آنها با کمک یک همکار پژوهشی یادداشت شد. در نهایت، دادههای حاصل از یادداشتبرداری از منابع دست اوّل و دست دوّم با روشهای استنتاج نظری و انتقادی تحلیل شدند.
يافتهها
در بخش یافتهها بهترتیب مبانی فلسفی (هستیشناسی، معرفتشناسی و ارزششناسی) تربیت شهروندی شهید مطهری و جان لاک بهتفکیک بیان و بعد نکات مشترک و متفاوت آنها گزارش و در نهایت راهکارهایی برای بهبود آموزشوپرورش ایران ارائه میشود. بنابراین، مبانی فلسفی تربیت شهروندی از دیدگاه شهید مطهری در جدول 1 ارائه شد.
جدول 1. مبانی فلسفی تربیت شهروندی از دیدگاه شهید مطهری
مبانی فلسفی | موارد |
هستیشناسی | 1. یگانهپرستی عالیترین و دورترین هدف هستی است. 2. توجه و پرستش یک هدف والای توحیدی است و بنیاد آن پرستش خداوند میباشد. 3. انسان جزئی از جهان هستی است و او با تمام اجزای آن متفاوت میباشد. 4. برای شناخت جهان هستی نیاز به تفسیر و تعقل است. 5. انسان ناشناختهترین موجود جهان است و خود عامل شناخت سایر موجودات میباشد. 6. شهروندان این مکتب، نظام هستی را دارای هماهنگی و هدف از پیش مشخص میدانند. بنابراین، آفرینش آیت و نشانه خداوند است. 7. خداوند هم مبدأ و هم مقصد هستی است و همه هستی تکامل و تجلی صفات الهی هستند. 8. شهروندان این مکتب، فعال هستند و باید برای رسیدن به اهداف تلاش نمایند. 9. انسان برترین مخلوق خداوند و خلیفه او روی زمینه است. |
معرفتشناسی | 1. انسان با جهان هستی در جهت رستگاری ابدی ارتباط برقرار میکند. 2. همه انسانها با حقایق امور آشنا هستند و در واقع، شناخت و تعلیم یادآوری محفوظات میباشد. 3. انسان در ابتدای تولد فاقد هرگونه شناخت است. 4. خداوند به انسان جهت شناخت جهان قوههای حواس، تفکر، استدلال و تحلیل داده است. 5. تزکیه، تصفیه نفس، تقوا و پاکی ابزارهایی جهت شناخت هستند. 6. بهطور کلی سه روش شناخت حسی، عقلی و قلبی برای شناخت هستی وجود دارد. 7. شناخت حسی غالباً جزئی، ظاهری و منطقهای است و بر اساس زمان و مکان محدود میشود، شناخت عقلی غالباً محدودیتهای شناخت حسی را ندارد و میتواند محسوسات را تعمیم دهد و بر عمق آنها بیفزاید، اما عقل نیز محدود به منابع و ابزارهای خود است و شناخت قلبی فراتر از دو شناخت دیگر است، اما به همان نسبت از سطح نازل و ملموس محسوسات دور میباشد. 8. هر یک از انواع شناخت دارای قلمرو خاصی است و نمیتواند به تنهایی درست عمل نماید. |
ارزششناسی | 1. هر فعالیت اختیاری انسان اعم از مادی و معنوی دارای هدف، اهمیت و ارزشی است. 2. از انسان فعالیت عبث مطلق و بیهوده سر نمیزند. 3. هر فعالیتی که ما عبث مینامیم از نظر مبدأ فکری ما عبث است، اما از نظر مبدأ دیگری عبث نیست. 4. آزادی اجتماعی و معنوی از بزرگترین و عالیترین ارزشهای انسانی هستند. 5. قوه خیال به هدف خود میرسد، اما قوه عاقله به هدف نمیرسد. |
در جدول 1 نتایج بررسی مبانی فلسفی تربیت شهروندی از دیدگاه شهید مطهری در قالب چهار مقوله هستیشناسی، معرفتشناسی و ارزششناسی قابل مشاهده است که بر اساس آن در بعد هستیشناسی، انسان هستی را دارای هدف و هماهنگی میداند، در بعد معرفتشناسی، انسان با جهان در جهت رستگاری ابدی ارتباط برقرار میکند و انسان از شناختهای حسّی، عقلی و قلبی برای شناخت خود و جامعه استفاده مینماید و در بعد ارزششناسی، انسان برای اهداف خود ارزش و اهمیت قائل میشود. همچنین، مبانی فلسفی تربیت شهروندی از دیدگاه جان لاک در جدول 2 ارائه شد.
جدول 2. مبانی فلسفی تربیت شهروندی از دیدگاه جان لاک
مبانی فلسفی | موارد |
هستیشناسی | 1. مهمترین عامل شناخت جهان و نظامهای فلسفی، تجربه است. 2. تجربه اولین عامل و ریشته تمام شناخت علمی و فلسفی است. 3. علّت و معلول از طبیعت استنتاج میشود. 4. ذهن ابتدا از طریق حواس آرای ساده و پیچیده را دریافت تا در ذهن خود دانش تولید نماید. 5. استفاده از واژههایی چون خدا، جوهر و ابدیت سوءاستفاده از عقل است. چون با تجربه اثبات نمیشوند. 6. اشیا دارای دو دسته صفات اولیه (مثل جرم) و ثانویه (مثل مزه) هستند که صفات ثانویه برخلاف صفات اولیه نتیجه برداشت انسان است و این برداشت متفاوت میباشد. 7. حق مالکیت تنها از راه کارکردن حاصل میشود. حق مالکیت بر دولت مقدم است و دولت حق ندارد بهطور خودسرانه در داراییهای افراد دخالت کند. 8. طبیعت انسان خودخواه است و این طبیعت با تعقل و بردباری مشخص میشود. 9. هر کسی حق دارد که از زندگی، سلامتی، آزادی، خوشبختی و داراییهای خود بهره ببرد. |
معرفتشناسی | 1. همه معرفت انسان با حس و تجربه و رابطه علّت و معلولی حاصل میشود. 2. ذهن انسان دارای دو قوه منفعله و فعاله است که قوه منفعله مقدم بر قوه فعاله است. 3. تصورات بسیط یعنی تصوراتی که ذهن در حالت انفعال کسب میکند شامل چند بخش است. اوّلی اینکه حاصل یک حس است، دوّی اینکه حاصل چند حس است، سوّمی اینکه حاصل بازاندیشی و دروننگری است و چهارمی اینکه حاصل ترکیب حسها و بازاندیشی است. 4. کلیه معلومات جزء بدیهیات هستند که اگر فرد بهصورت بالفعل آنها را نداند، بهصورت بالقوه میداند. 5. حواس و تجربه منبع اصلی شناخت است. 6. بهطور کلی دو روش شناخت بینشی (شهودی) و برهانی وجود دارد. 7. در شناخت بینشی یا شهودی ذهن ما در همه اندیشهها و استدلالها موضوع بیواسطه دیگری جز معانی را با خود ندارد و این نوع شناخت بهصورت بیدرنگ، بیواسطه و بدون دخالت هیچ معنایی درک میشود و در شناخت برهانی از طریق توافق و عدم توافق معانی یا استدلال به شناخت میرسیم. 8. شناخت برهانی نسبت به شناخت بینشی یا شهودی از یقین و بداهت کمتری برخوردار و با شک بیشتری همراه است. 9. هنگام تجربه یک پدیده اگر بیشتر از یک تصور به ذهن آید، ما یکی را بر دیگری برتری میدهیم. |
ارزششناسی | 1. در وضع طبیعی همه افراد یکسان و برابر هستند و هیچ کس بر دیگری برتری ندارد. 2. کالایی که در طبیعت تولید میشوند ارزش اندکی دارند، مگر اینکه در مراحل تولید با کار بشری تلفیق شود. 3. آنچه در طبیعت یافت میشود به خودی خود ارزش اندکی برای جامعه انسانی دارد و انسان به آن ارزش میدهد. 4. آزادی اجتماعی بزرگترین و عالیترین ارزشهای انسانی است. 5. انسان برای اهداف خود بر اساس قراردادهای اجتماعی ارزش و اهمیت قائل میشود. |
در جدول 2 نتایج بررسی مبانی فلسفی تربیت شهروندی از دیدگاه جان لاک در قالب چهار مقوله هستیشناسی، معرفتشناسی و ارزششناسی قابل مشاهده است که بر اساس آن در بعد هستیشناسی، انسانهای هستی با هم برابرند و هر کسی حق دارد از زندگی، سلامتی و آزادی لذّت ببرد، در بعد معرفتشناسی انسان با جهان در اثر مشاهده پیامد رفتارهای خود یا رابطه علّت و معلولی ارتباط برقرار میکند، حواس منبع اصلی شناخت است و انسان از شناختهای بینشی و برهانی برای شناخت خود و جامعه استفاده مینماید و در بعد ارزششناسی، انسان برای اهداف خود بر اساس قرادادهای اجتماعی ارزش و اهمیت قائل میشود. در ادامه شباهتها و تفاوتهای مبانی فلسفی بر اساس چهار مقوله هستیشناسی، معرفتشناسی و ارزششناسی از دیدگاه شهید مطهری و جان لاک تشریح میگردد.
با توجه به مبانی فلسفی هستیشناسی تربیت شهروندی از دیدگاه شهید مطهری و جان لاک، درباره شباهتها میتوان گفت که هر دو متفکر و فیلسوف بهدنبال شناخت جهان هستی هستند و حواس پنجگانه و عقل و تجربه حسی حاصل از آنها پایه شناخت جهان هستی میباشند. بنابراین، شناختی که از جهان شکل میگیرد ریشه در تجربه انسان دارد و تجربه باید بهعنوان ریشه تمام شناخت علمی و فلسفی درنظر گرفته شود. بهعبارت دیگر، ذهن انسان از طریق حواس پنجگانه مسائل مختلف از ساده تا پیچیده را دریافت و در نتیجه تجربه در آن (ذهن انسان) دانش تولید میشود. همچنین، درباره تفاوتها میتوان گفت که نگاه شهید مطهری به جهان هستی از نوع رئالیسم معنوی است و توجه خاصی به ماورای طبیعت و متافیزیک دارد و یگانهپرستی را عالیترین هدف تربیت شهروندی دانسته و تمرکز را بر روی هدف والای توحید قرار میدهد. اسلام به شهروند میآموزد که انسان جزئی از جهان هستی است، اما با تمام اجزای آن تفاوت دارد و برای شناخت جهان هستی نیاز به تفسیر و تعقل میباشد. بنابراین، از نظر شهید مطهری، خداوند هم مبدأ و هم مقصد هستی است و همه پدیدههای هستی در حال حرکت، تکامل و تجلی صفات الهی میباشند. در مقابل، جان لاک اعتقاد داشت که انسان علّت و معلول را از طبیعت استنتاج میکند و بر همین اساس بهکاربردن واژههایی چون خدا، جوهر و ابدیتی را سوءاستفاده از عقل میدانست. چون آنها قابل تجربه نبودند و چیزی که تجربه نشود و انسان نتواند آن را حس کند، نمیتواند آن را درک نماید.
با توجه به مبانی فلسفی معرفتشناسی تربیت شهروندی از دیدگاه شهید مطهری و جان لاک، درباره شباهتها میتوان گفت که هر دو متفکر و فیلسوف معتقدند که شهروند تربیتیافته باید با جهان هستی ارتباط برقرار کند. هر دو متفکر و فیلسوف معتقدند که انسان قادر است محیط پیرامون خود را بشناسد و با ابزاری مانند حس و عقل و تجربه جهان هستی را درک نماید. از نظر شهید مطهری شهروند تربیتیافته با جهان هستی در جهت رستگاری ابدی ارتباط برقرار میسازد. او همانند جان لاک معتقد است که انسان در ابتدای تولد فاقد هرگونه شناخت است و خداوند به او حواسی را عنایت کرده تا جهان را مطالعه و بررسی کند و به او ضمیر و قوه تجزیه و تحلیل داده که در آنچه از راه حواس بهدست میآورد، تعمق کند. بنابراین، برای شناخت هستی به ابزارهایی مانند حواس، تفکر و استدلال نیاز است. همچنین، درباره تفاوتها میتوان گفت که در دیدگاه شهید مطهری هر یک از ابزارهای شناخت قلمرو خاصی دارند که خارج از آن قلمرو نمیتوان به شناخت درستی دست یافت. وی معتقد بود که شناخت حسی جزئی، ظاهری، حالی و منطقهای است؛ یعنی شدیداً توسط قیود و حدود زمانی و مکانی محدود میشود، اما شناخت عقلی محدویتهای حس را ندارد و میتواند محسوسات را تعمیم دهد و بر عمق آنها بیفزاید. با این حال عقل نیز محدود به منابع و ابزارهای خود است. به عبارت دیگر، لازم است که مقدمات و اطلاعاتی توسط حواس به عقل ارائه شود تا او بتواند از آنها استفاده کند. شهید مطهری علاوه بر شناخت حسی و عقلی بر شناخت قلبی نیز تاکید کرد و معقتد بود که شناخت قلبی گرچه مافوق سایر ابزارها سیر میکند، اما به همان نسبت از سطح نازل و ملموس محسوسات دور است. با توجه به مطالب میشود نتیجه گرفت که شهید مطهری برای تربیت شهروندی بر یکی از ابزارهای شناخت تاکید نکرده است، بلکه بهتفکیک حوزههای معرفتی بر حسب موضوع، آیات و شواهدی مطرح میکند که ثابت میکند ادراک حسی را در زمینههای خاصی معتبر میداند، استدلال عقلی را در عرصههایی و درک قلبی و تجلی معنوی را نیز در جایگاهی دخالت میدهد. شهید مطهری معتقد است که نوزاد انسان با فطرت انسانی متولد میشود و بر اساس رشد و تربیت مناسب زمینه تبدیل به انسان کاملشدن را دارد و در صورت عدم توجه و پیگیری استعدادهای انسانی تبدیل به موجودی فاسد و منحرف خواهد شد. بنابراین، فطرت را باید خمیر مایهای برای آغاز حرکت انسان دانست و انسان آن چیزی نیست که آفریده شده، بلکه آن چیزی است که خودش بخواهد باشد. لازم به ذکر است که انسان در این مسیر تکامل باید از برخی منافع و نیازهای حیوانی خود چشم بپوشد و نمیتواند مانند سایر موجودات بر اساس شهوت و منافع موقّت و ظاهری اقدام کند و انتظار انسانشدن و شکوفاشدن داشته باشد. در مقابل، جان لاک کسب همه معرفت انسان را به تجربه حسی نسبت میدهد و معتقد است که ذهن انسان دارای دو قوه منفعله و فعاله است. قوه منفعله مقدم بر قوه فعاله است. یعنی اول ذهن متأثر از خارج میشود و سپس قوه فعاله کار خودش را آغاز میکند. از نظر وی از آنجا که ذهن ما در همه اندیشهها و استدلالها موضوع بیواسطه دیگری جزء معانی یا مفاهیم خود ندارد، لذا شناخت تنها در آنها است. لاک معتقد بود که انسان به همه چیز نمیتواند علم پیدا کند، یعنی مسائلی هستند که بشر هیچوقت نمیتواند به آن علم پیدا کند. در نتیجه، حواس منبع شناخت هستند، اما شناختی که به ما میدهند محدود است و فقط وجود اشیاء، نه طبیعت و ماهیت آنها را به ما میشناسانند. جان لاک معتقد است معرفتی که انسان از جهان پیرامون خود دارد با ادراک حسی بهوجود میآید و منشأ علم را تجربه حسی میداند. بنابراین، او یک تجربهگرا بوده و نمیتواند قائل به تصورات فطری باشد. از نظر جان لاک در تربیت شهروندی اصالت تجربه یعنی ذهن انسان در ابتدایی پیدایش مانند لوح سفیدی است و هیچ نقشی ندارد و تجربه حسی اعم از ظاهری و باطنی این لوح سفید را مملوء و منقّش میسازد و سپس عقل بر روی این موارد ترکیب، مقایسه و انتزاع میکند و تصورات را بهوجود میآورد.
با توجه به مبانی فلسفی ارزششناسی تربیت شهروندی از دیدگاه شهید مطهری و جان لاک، درباره شباهتها میتوان گفت که هر دو متفکر و فیلسوف باور دارند که بین انسانها تفاوتی وجود ندارد تا بتوان برخی از حقوق را از آنها سلب کرد. بر این اساس هرگونه محرومکردن و رواداشتن تبعیض در امر تعلیموتربیت کاری غیراصولی و طبعاً مخالف طبیعت انسانی است. جان لاک در این زمینه میگوید که مردم خالق قانون هستند و هدف قانون حفظ گروه اجتماعی است، لذا باید محدود به منافع جامعه باشد و از آن تجاوز نکند. علاوه بر آن، لاک بیان میکند که دولت نماینده مردم است و قدرت واقعی از آن مردم میباشد و این مردم هستند که قدرت را با توجه به اهدافی به دولت تفویض کردند. وی برای تعارضات دولتی برای فرد حق مقاومت قائل است و هرجا قوهای دولتی تجاوزی به حقوق فرد کند، فرد میتواند اعتراض کند و از تجاوزها جلوگیری نماید. شهید مطهری نیز حکومتداری را حکومتی موقت میداند؛ یعنی هر چند سال یک بار باید تجدید شود. به عبارت دیگر، اگر مردم بخواهند میتوانند حاکم را برای بار دوّم یا سوّم و چهارم و تا آنجایی که قانون اساسی اجازه میدهد تغییر دهند. نکته حائز اهمیت دیگر در دیدگاه شهید مطهری تاکید بر جنبه اسلامی است که پیشنهاد میدهد که حکومت با اصول و مقررات اسلامی اداره شود و در مدار اصول اسلامی حرکت نماید. همچنین، درباره تفاوتها میتوان گفت که از نظر شهید مطهری مقوله ارزششناسی بر همه جنبههای تعلیموتربیت اثر دارد. ارزشهای اخلاقی روح نظا تربیتی در رئالیسم اسلامی را تشکیل میدهند و مانند خونی در تمام پیکره تعلیموتربیت جاری میشوند. در این دیدگاه کمال انسان در گروه کسب فضائل اخلاقی و دوری از رذائل اخلاقی و تقویت گرایشهای فطری است، لذا کمال انسان در قرب الهی میباشد و بر همین اساس بر آموزشهای اخلاقی، تهذیب، تزکیه و پرورش اخلاقی تاکید زیادی میشود. به اعتقاد شهید مطهری میتوان همه ارزشها را در یک ارزش خلاصه کرد و آن دردداشتن و صاحب دردبودن است. درد انسان طبق مکتب اسلام درد خدا، درد دوری از حق و میل بازگشت به قرب حق و جوار ربالعالمین است. انسان عاشق کمال مطلق است و عاشق هیچ چیز دیگری نیست؛ یعنی عاشق ذات حق است و عاشق همان خدا است. از نظر وی آزادی یکی از بزرگترین و عالیترین ارزشهای انسانی است. آزادی برای انسان ارزشی مافوق ارزشهای مادی دارد. از نظر وی درد جامعه بشری امروز این است که آزادی اجتماعی را تأمین کند، ولی بهدنبال آزادی معنوی نمیرود. در مقابل ارزششناسی رئالیستی جان لاک مبتنی بر این باور است که ماهیت ارزشی اشیاء را میتوان از طریق شناخت حدس زد. ارزش یک شی در روابط با اشیاء دیگر نهفته است و از این طریق است که میتوان آن را شناخت و مورد قضاوت قرار داد. وی خردورزی را خصیصه ممتاز انسان میداند و ما را ترغیب میکند تا ارزشهای خود را بر وفق ساختار واقعیت سازمان دهیم. جان لاک معتقد است که برای انسانها در جهان شالودههایی وجود دارد که ریشه آنها در رابطه بین انسان و اشیاء قرار گرفته است. ساخت بنیادی در هر حال ساخت ثابتی است و ممکن است جزئیات تغییر کند، ولی شالودهها ثابت هستند و تا زمانی که انسان، انسان بماند ارزشهای اساسی تغییر نخواهد کرد و هر چیز سازگار با طبیعت انسان دارای ارزش و اهمیت است.
در ادامه راهکارهایی برای بهبود اهداف و اصول آموزشوپرورش ایران بر اساس مبانی فلسفی تربیت شهروندی شهید مطهری و جان لاک ارائه میشود. برای ارائه راهکارهایی مناسب جهت تربیت شهروندی توجه به مبانی فلسفی جامعه هدف بسیار اهمیت دارد و توجه به سیستم آموزشوپرورش آن کشور و مبنای فلسفی حاکم بر آن در تدوین خطمشیها و تدوین اهداف، اصول و روشهای تربیتی نقش سازنده و اساسی دارد. با توجه به اسلامی بودن جامعه ایران باید تربیت شهروندی را بر پایه مبانی فلسفی اسلام طراحی کرد و از اشتراکات نظریههای سایر فیلسوفان جهت بهبود کارآمدی بهره برد. شهید مطهری ضمن طرح اهداف حقیقی و خیالی زندگی به این نتیجه میرسد که آخرین هدف و آرمان اصلی اسلام چیزی جزء خدا نیست و سایر هدفها زاییده این هدف باید باشند. بنابراین، شهید مطهری برخلاف جان لاک تمام هدفهای زندگی را بازتاب خداجویی میداند. در نتیجه، وی آموزشوپرورش را دارای چهار پایه و عامل اساسی میداند که هم از آنها اثر میپذیرد و هم بر آنها اثر میگذارد که شامل مبانی روانشناسی، مبانی اجتماعی، مبانی فلسفی و مبانی اجتماعی هستند.
در زمینه راهکارهایی برای بهبود اهداف آموزشوپرورش ایران بر اساس مبانی فلسفی تربیت شهروندی شهید مطهری و جان لاک میتوان به توجه به اهداف والایی مانند انسان و حس کرامت (حس کرامت باید پایه، محور و توجیهکننده ارزشهای گنجاندهشده در برنامهدرسی باشد. چون که کرامت ذات انسان است و انسان بهصورت ناخودآگاه احساس کرامت میکند)، تحقق حس حقیقتجویی (حس حقیقتجویی نیز باید در برنامهدرسی گنجانده شود. چون حس حقیقتجویی یکی از خواستههای فطری و پایه تکامل و رشد شخصیت انسان است و این حس منشأ پیدایش علم و فلسفه میباشد)، دستیابی به وجدان عمومی (وجدان عمومی یکی از مبانی اخلاقی و تربیتی اسلام است که نه تنها در قالب انساندوستی، بلکه در قالب دوستی اشیاء نیز ظهور پیدا میکند و توجه به وجدان عمومی نیز باید در برنامهدرسی مورد تاکید و پرورش قرار گیرد) و دستیابی به حس خداجویی (ارزشهای انسانی، رشد حقیقی، حس کرامت، حس حقیقتجویی و وجدان عمومی همه طوری با حس خداجویی ارتباط دارد و اگر برنامهدرسی زمینه تحقق آنها را فراهم نماید، توانسته است زمینه شکوفایی حس خداجویی را فراهم آورد) اشاره کرد.
همچنین، در زمینه راهکارهایی برای بهبود اصول آموزشوپرورش ایران بر اساس مبانی فلسفی تربیت شهروندی شهید مطهری و جان لاک میتوان به توجه اصول والایی مانند اصل شرایط تربیت (شرایط تربیت عناصری هستند که زمینه را هموار یا ناهموار میسازند و از آنجایی که موانع متعددی در مسیر تربیت قرار دارد، لذا مبارزه با موانع و فراهمساختن زمینههای برای تربیت مناسب ضروری است)، اصل تفکر (تعقل و تفکر از عوامل اصلاح و تربیت نفس است و نشاندهنده فکر منظم درباره مسائل کلی میباشد که در طی آن، انسان از یک مقدمه اقدام به نتیجهگیری میکند)، اصل فعالیت و کار (شهروند تلاشگر جسم وروان سالم دارد و کمتر بر بال خیال سوار میشود و کمتر آرزوهای دور و نامعقول را برای خود تصور میکند. کار علاوه بر ایجاد سرگرمی موجب اصلاح خود میشود. چون که کار مجالی به فعالیتهای قوه خیال و هوسهای شیطانی نمیدهد)، اصل ایمان (ایمان ضمن آنکه منبع امید و رجاء است با خود توکل، اعتماد و امید میآورد و فرد را از آرزوهای شیطانی بازمیدارد و مومن هیچگاه خود را بیمددکار و بیغمخوار نمیبیند و همواره خدا را یار و یاور خود میداند)، اصل محیط اجتماعی (محیط اجتماعی عامل تربیتی مورد پذیرش دین و فیلسوفان است و در هر دو دیدگاه این عامل از اهمیت ویژهای برخوردار میباشد؛ بهطوری که بسیاری متخصصان نقش عوامل محیطی و اجتماعی را در رفتار فرد بیشتر از عوامل ارثی و زیستی دانستند) و اصل هماهنگی در رشد استعدادها (اصل همهجانبهنگری تنها راه جلوگیری از رشد ناموزون شخصیت است و غلفت از عناصر مختلف تربیتپذیر در نهاد انسان بهطور قطع رشد نامتعادل و ناهماهنگ را در پی دارد) اشاره کرد که باید در برنامهدرسی مورد توجه قرار گیرند.
بحث و نتیجهگیری
با توجه به اهمیت مبانی فلسفی در تربیت شهروندی، هدف پژوهش حاضر مقایسه مبانی فلسفی تربیت شهروندی شهید مطهری و جان لاک و ارائه راهکارهایی برای آموزشوپرورش ایران بود.
یافتههای پژوهش حاضر نشان داد که بر اساس مبانی فلسفی تربیت شهروندی شهید مطهری در بعد هستیشناسی، انسان هستی را دارای هدف و هماهنگی میداند، در بعد معرفتشناسی، انسان با جهان در جهت رستگاری ابدی ارتباط برقرار میکند و انسان از شناختهای حسّی، عقلی و قلبی برای شناخت خود و جامعه استفاده مینماید و در بعد ارزششناسی، انسان برای اهداف خود ارزش و اهمیت قائل میشود. همچنین، بر اساس مبانی فلسفی تربیت شهروندی جان لاک در بعد هستیشناسی، انسانهای هستی با هم برابرند و هر کسی حق دارد از زندگی، سلامتی و آزادی لذّت ببرد، در بعد معرفتشناسی انسان با جهان در اثر مشاهده پیامد رفتارهای خود یا رابطه علّت و معلولی ارتباط برقرار میکند، حواس منبع اصلی شناخت است و انسان از شناختهای بینشی و برهانی برای شناخت خود و جامعه استفاده مینماید و در بعد ارزششناسی، انسان برای اهداف خود بر اساس قرادادهای اجتماعی ارزش و اهمیت قائل میشود. مبانی فلسفی تربیت شهروندی شهید مطهری و جان لاک ضمن داشتن شباهتهایی با یکدیگر، دارای تفاوتهایی نیز میباشند. در نهایت، راهکارهایی برای بهبود اهداف و اصول آموزشوپرورش ایران بر اساس مبانی فلسفی تربیت شهروندی شهید مطهری و جان لاک ارائه شد. یافتههای پژوهش حاضر از جهاتی همسو با یافتههای پژوهشهای Nasiri & Haji Esmaili (2022)، Mirali & Mousavi (2022) و Karami & Ahmadi Aframjani (2020) بودند.
در تشریح یافتههای پژوهش حاضر میتوان گفت که شهید مطهری و جان لاک در منشأ اصول عقلی اختلاف دارند. زیرا شهید مطهری منشأ اصول عقلی را فطرت و ذهن انسان میداند، نه حاصل تجربه صرف و بر همین اساس است که آن را معتبر میداند و معتقد است که چون اصول عقلی از تجربه ناشی شدند باید منشأ دیگری برای آنها پیدا کرد و همان آن منشأ فطرت انسان است، در مقابل، جان لاک اصول عقلانی را نشأتگرفته از حس و تجربه میداند و معتقد است که علم و معرفت تنها از طریق حس و تجربه محقق میشود. وی بر پایه این استدلال بود که اصل اصالت تجربه را مطرح و در آن انکار فطریبودن اصول عقلی و تجربی را شرح داد. همچنین، مبانی تعلیموتربیت در دیدگاه رئالیسم اسلامی اینطور است که هدف از آفرینش کمال نهایی و کیفیت حرکت او به سوی مقصد نهایی یعنی قرب الهی میباشد. بنابراین، بدیهی است که تربیت شهروند در اسلام شامل همان ویژگیها و خصوصیات باشد. یعنی شامل نکاتی باشد که عبارتند از: خداوند خالق، مالک، مدیر و مدبر کل امور است. بنابراین، تمام امور در دید قدرت او قرار دارند و رعایت و عدم رعایت قوانین الهی پاداش و کیفری متناسب را در این جهان و جهان آخرت در پی خواهد داشت. در مقابل، جان لاک با اعتقاد به حقوق طبیعی آزادی را حق مضاعف افراد میداند و معتقد است که آدمیان در وضع طبیعی آزاد و برابرند و هر انسانی با حق آزادی نسبت به خودش متولد میشود. وی آزادی را فراتر از محدودیتهای مذهبی دانسته و بیان میکند که آزادی طبیعت بشر این است که از هرگونه قدرت مافوق زمینی رهاشده، تابع اراده یا اقتدار قانون بشر دیگری نباشد و تنها از قانون طبیعت پیروی نماید. علاوه بر آن، از نظر شهید مطهری بهمنظور اجتناب و رهایی از جزماندیشی، جزمگرایی و خودرأیی و احترام به اندیشه و عقاید دیگران و پذیرش انتقاد و نظر مخالف و نیز تساهل و تسامح با دیگران باید مطابق با آیات قرآن کریم به عقل و خرد اهمیت داد و مهارتهای فکری شهروندان، تفکر نقادانه و ارزش تلقیکردن خرد جمعی را گسترش داد. در مقابل، جان لاک اظهار میدارد که آزادی آن نیست که هر کس هرچه میخواهد انجام دهد، بلکه آزادی آن است که برای تعقیب خواستههای خود در چارچوب قانون حرکت کنیم و تابع خواستههای بیثبات، متزلزل، نامعلوم و مستبدانه دیگران قرار نگیریم.
بهطور کلی از بررسی و مقایسه تفکرهای دو متفکر و فیلسوف شرقی و غربی یعنی شهید مطهری و جان لاک در مورد تربیت شهروندی به نظر میرسد که جان لاک برخلاف شهید مطهری اعتقادی به آرمانهای مطلق و ثابت و عالم ماورای طبیعت و متافیزیک ندارد. شهید مطهری با توجه به اعتقادهایی که دارد در نظام تربیتی او توجه به جهان آخرت از جایگاه ویژهای برخوردار است و ایشان معتقد است که انسان فطرتاً پاک آفریدهشده و باید با توجه به عقوبتی که برای اعمال او در جهانی دیگر هست در تربیت انسان، او را به سمت مناسب هدایت کرد. در دیدگاه شهید مطهری که بر پایه مکتب اسلام استوار است، انسان موجودی متشکل از جسم و روح میباشد و خداوند به او نعمت حواسهای پنجگانه را عطاکرده که چشم و گوش در رأس این حواس قرار دارند. شهید مطهری عقل را بهعنوان رهبر حواس انسان دانسته که انسان بهوسیله هدایت و راهنمایی عقل میتواند نسبت به جهان پیرامون خود شناخت پیدا کند. از آنجایی که در مکتب اسلام خداوند خالق و رب تمام هستی است، لذا هدف نهایی انسان نیز شناخت خداوند و بندگی او به قصد قرب الهی است و تربیت در مکتب اسلام امری همیشگی و از گهواره تا گور ادامه دارد و از آنجایی که اینگونه تربیت از منبع وحی سرچشمه میگیرد الهی، معنوی و دینی است و از طرف دیگر به دلیل اینکه عقل ابزار مهمی برای شناخت جهان است، تربیت اسلامی نیز دارای دو وجه الهی و عقلانی میباشد. برخلاف شهید مطهری، جان لاک عقیده دارد که هر آنچه در حوزه شناخت و معرف حسی قرار نگیرد و نتوان آن با بهوسیله حواس و تجربه شناخت فاقد اعتبار است. بنابراین، در دیدگاه او متافیزیک جایگاهی ندارد. جان لاک معتقد است که انسان علّت و معلول را از طبیعت استنتاج میکند و بر همین اساس واژههایی چون خدا، جوهر و ابدیت که با حواس قابل درک نیستند، اجحاف به عقل است.
شهید مطهری و جان لاک معتقد هستند که انسان دارای قدرت تعقل و تفکر است و میتواند با کمک ابزار شناخت (حس و تجربه) محیط پیرامون را بشناسد و انسان دارای روج و جسم میباشد، اما با این تفاوت که شهید مطهری معتقد است که انسان از بدو تولد دارای یک سری نیرو و استعداد خدادادی است که خداوند در نها او به ارمغان گذاشته است که همان فطرت اوست که برای شناخت جهان به او کمک میکند و اگر زمینه مناسب برای پرورش این استعدادها مهیا باشد به رشد و تعالی دست مییابد و چنانچه برای تربیت مناسب استعدادهای او زمینه مناسب فراهم نباشد به فساد و انحراف کشیده میشود. جان لاک معتقد است که انسان فاقد فطرت است و وی اعتقاد به اصالت تجربه دارد و معتقد است که در تربیت شهروند، اصالت تجربه نقش اساسی دارد. یعنی ذهن انسان هنگام تولد مانند لوح سفید است و این تجربه حسی است که بر آن لوح نقش میبندی و سپس به وسیله عقل تصورات بهوجود میآیند. هر دو متفکر و فیلسوف معتقدند که انسان در بدو تولد فاقد شناخت بوده و به کمک حواس خود جهان را میشناسد، اما تفاوت دیدگاه مطهری و جان لاک در این است که جان لاک معرفت انسان را تنها از راه حواس و تجربه حسی میداند و معتقد است که هر آنچه انسان بهدست میآورد از راه تجربه و حواست است، اما شهید مطهری اعتقاد دارد که شناخت حسی به دلیل محدودیت مکانی و زمانی قابل اتکا نیست و انسان باید به کمک قوه عقل که محدودیتهای شناختی حسی را ندارد دریافتهای حسی را به وسیله تعقل و قدرت عقل قالب زده و دوام بخشد و وی علاوه بر شناخت حسی و عقلی بر شناخت قلبی نیز تاکید میکند.
هر دو فیلسوف و متفکر معتقدند که ارزشها دارای ماهیت مطلق و ثابت هستند و هیچ گروهی از انسانها بر گروه دیگری برتری ندارد و هر دو همکاری و درک مشترک نیازهای جمعی و خواستههای اجتماعی را مورد تاکید قرار میدهند و اعتقاد دارند که در تربیت شهروندی مشکلات جامعه با مشارکت و همکاری رفع میگردد. تفاوت این دو دیدگاه این است که شهید مطهری ارزشها را به همه جنبههای تعلیموتربیت شهروندی تعمیم میدهد و کمال انسان را در کسب فضائل اخلاقی و دوری از رذائل اخلاقی میداند که نشأتگرفته از فطرت انسان است. بنابراین، تربیت شهروندی شهید مطهری کمال انسان را قرب الهی دانسته و در این راه به تهذیب و تزکیه نفس اهمیت زیادی میدهد. از طرف دیگر جان لاک معتقد است که ماهیت ارزشی اشیاء از راه شناخت حسی بهدست میآید و ارزش شی در ارتباط میان آنها یعنی ارتباط با سایر اشیاء نهفته است. او خردورزی را ترغیب میکند و معتقد است که عقل انسان رابط بین او و اشیاء میباشد و ممکن است که جزئیات تغییر کند، اما شالوده انسان که عقل او است تغییرناپذیر میباشد و ارزشهای بنیادین تغییر نمیکنند. همچنین، هر دو معتقدند که بزرگترین و عالیترین ارزش انسانی آزادی است، اما شهید مطهری برخلاف جان لاک علاوه بر آزادی اجتماع به آزادی معنوی نیز باور داشت.
بهطور کلی نتایج نشاندهنده شباهتها و تفاوتهایی در مبانی فلسفی تربیت شهروندی شهید مطهری و جان لاک بود که بر اساس مبانی فلسفی راهکارهایی برای بهبود اهداف و اصول آموزشوپرورش ایران بیان شد. متخصصان و برنامهریزان آموزشوپرورش بر اساس نتایج این پژوهش و پژوهشهای مشابه میتوانند گام موثری در جهت بهبود آموزشوپرورش ایران بردارند. در زمینه راهکارهایی برای بهبود اهداف آموزشوپرورش ایران بر اساس مبانی فلسفی تربیت شهروندی شهید مطهری و جان لاک میتوان به توجه به اهداف والایی مانند انسان و حس کرامت، تحقق حس حقیقتجویی، دستیابی به وجدان عمومی و دستیابی به حس خداجویی و در زمینه راهکارهایی برای بهبود اصول آموزشوپرورش ایران بر اساس مبانی فلسفی تربیت شهروندی شهید مطهری و جان لاک میتوان به توجه اصول والایی مانند اصل شرایط تربیت، اصل تفکر، اصل فعالیت و کار، اصل ایمان، اصل محیط اجتماعی و اصل هماهنگی در رشد استعدادها اشاره کرد که باید در برنامهدرسی مورد توجه قرار گیرند.
References
Ahmadpour A, Ashrafi M, Mohamadisaghaei F. (2022). Comparison of educational views of John Locke and Herbert Spencer and explanation of implicit educational implications of these two views in education. Journal of New Approaches in Educational Sciences, 4(4), 181-188.
Babakhani S, Salehi A, Ghaedi Y, Keshavarz S. (2020). Study of citizenship education in political discourses after the Islamic Revolution of Iran (Case-study: Justice discourse and moderation discourse). Bi-quarterly Journal of Political Knowledge, Research, 15(2), 347-368.
Danju I, Uzunboylu, H. (2016). A content analysis of citizenship education, Global Journal on Humanites & Social Sciences, 4, 167-173.
Ghamami SMA. (2015). Critical analysis of existential-epistemological premises of John Locke’s theory of communication: A transcendental approach. The Quarterly Journal of Islam and Social Studies, 3(9), 34-64.
Hammond CD, Keating A. (2018). Global citizens or global workers? Comparing university programmes for global citizenship education in Japan and the UK. Compare: A Journal of Comparative and International Education, 48(6), 915-934.
Hernandez E, Galais C. (2022). The long-lasting effects of citizenship education. West European Politics, 45(5), 1130-1152.
Karami H, Ahmadi Aframjani AA. (2020). John Locke and Morteza Motahhari on natural rights. Philosophy and Kalam, 53(1), 7-31.
Madavvar M, Farmahini Farahani M, Beheshti S. (2020). Fundamentals of moral training in the anthropological theory of Martyr Motahhari. Scientific Journal of Research in Islamic Education Issues, 28(48), 5-30.
Mardani M, Mohammadi Naeini M, Nateghi F. (2022). A comparative study of freedom and education from the perspective of Shahid Motahhari and Sartre. Journal of Islamic Life Style Centeredon Health, 6(1), 228-236.
Maass K, Zehetmeier S, Weihberger A, Flober K. (2023). Analysing mathematical modelling tasks in light of citizenship education using the COVID‑19 pandemic as a case study. ZDM: Mathematics Education, 55, 133-145.
Mirali MA, Mousavi SY. (2022). A comparative study of the theory of natural state from the point of view of John Locke and Allameh Tabatabai. Islamic Government, 27(2), 161-189.
Mirzaei L, Beheshti S, Imani Naeini M. (2019). An analytical study of the valuable foundations of Islamic Education in the view of Motahary in order to develop a desirable school pattern. Ethical Research, 9(3), 259-276.
Motahari M. (2004). Education in Islam. Tehran: Sadra Publication.
Motahari M. (2006). Wisdom and advice. Tehran: Sadra Publication.
Motahari M. (2010). The collection of works. Tehran: Sadra Publication.
Nasiri B, Haji Esmaili MR. (2022). Comparative study of the concept of tolerance and connivance in John Locke's thought and Islamic thought based on the Qur'an. Pazhouhesh Dini, 44, 181-205.
Perez-Rodriguez N, De-Alba-Fernandez N, Navarro-Medina E. (2022). University and challenge of citizenship education. Professors’ conceptions in training. Froniers in Education, 7(989482, 1-17.
Sadr F. (2019). A comparative study of Morteza Motahari's view and Matthew Lipman's approach to the goals of education. Biquarterly Journal of Islamic Education, 14(28), 75-94.
Shariat F. (2014). Paradox of freedom and slavery in Locke's liberalism. Politics Quarterly, 44(1), 43-60.
Thuy HTP. (2020). John Locke's educational ideology with educational innovation in Vietnam today. Journal of Advances in Education and Philosophy, 4(9), 381-386.
Witt A. (2022). Postpandemic futures of global citizenship education for preservice teachers: Challenges and possibilities. Prospects, 28, 1-14.
Comparing the Shahid Motahari and John Locke's Philosophical Foundations of Citizenship Education and Providing Solutions for Iran's Education
Abstract
Purpose: Considering the importance of philosophical foundations in citizenship education, the aim of the present study was comparing the Shahid Motahari and John Locke's philosophical foundations of citizenship education and providing solutions for Iran's education.
Methodology: This study in terms of purpose was applied and in terms of implementation method was qualitative from type of descriptive-analytical. The research population were included all the first-hand sources related to the Shahid Motahari and John Locke's philosophical foundations of citizenship education and the second-hand sources related to it, including articles, theses, and books. For sampling was used from census sampling method. The data were collected by note-taking method from first-hand and second-hand sources and analyzed with theoretical and critical inference methods.
Findings: The findings showed that based on the Shahid Motahari's philosophical foundations of citizenship education, in the ontological dimension, man considers existence to have a purpose and harmony, in the epistemological dimension, man establishes a relationship with the world in the direction of eternal salvation and man is aware of sensory, intellectual and heart cognitions to know oneself and the society, and in the values dimension, man gives value and importance to his goals. Also, based on the John Locke's philosophical foundations of citizenship education, in the ontological dimension, human beings are equal and everyone has the right to enjoy life, health and freedom, in the epistemological dimension, man communicates with the world by observing the consequences of his behavior or the cause and effect relationship, the senses are the main source of knowledge and man uses insight and evidence knowledge to know himself and the society, and in the values dimension, man assigns value and importance to his goals based on social contracts. Shahid Motahari and John Locke's philosophical foundations of citizenship education, while having similarities with each other, also have differences. Finally, solutions to improve the goals and principles of Iran's education were presented based on the Shahid Motahari and John Locke's philosophical foundations of citizenship education.
Conclusion: The results showed the similarities and differences in the Shahid Motahari and John Locke's philosophical foundations of citizenship education, which based on the philosophical foundations were expressed solutions to improve the goals and principles of Iran's education. Therefore, based on the results of this research and similar researches, education specialists and planners can take an effective step towards improving Iran's education.
Keywords: Philosophical foundations, citizenship education, epistemological, Education