تبیین هندسه فکری نیچه درباره معرفتشناسی
محورهای موضوعی : اندیشه های فلسفی و کلامی
کلید واژه: حقیقت, معرفتشناسی, نیچه,
چکیده مقاله :
یکی از بنیادیترین مسائل علوم بشری و اساسیترین شاخصههای منظومه فکری هر اندیشمندی مساله معرفتشناسی است. نیچه در میان متفکران غربی هرچند درباره معرفتشناسی از ابعاد مختلفی سخن گفته است، لکن در حوزه روششناسی و انسجام معرفتشناسی تابع قانون و منطق خاصی نیست. وی معرفتشناسی را افسانه دانسته، برای آن ارزش فلسفی قائل نیست. او معتقد است هرچند انسان ابزاری برای شناخت ندارد؛ لکن میتواند به شناختی ناقص برسد و این شناخت از شناخت کامل ارزشمندتر است. وی همه معرفتهای بشری را زائیده ذهن انسان و دریافتهای خارجی میداند. البته او معتقد است این دریافتهای خارجی از حقیقتی عینی نشات نمیگیرد. نیچه بر خلاف بسیاری از متکفران معتقد است نه تنها روحیه حقیقتخواهی در فطرت بشر وجود نداشته؛ بلکه امکان رسیدن به حقیقت نیز منتفی است. بنابراین شناخت نه قطعیت داشته و نه عامل خوشبختی است. وی با طرد همه معیارهای حقیقت و هویت انسانی، این دو را در رسیدن به قدرت دانسته، معرفت بشری را زمانی مفید و سعادتساز ارزیابی میکند که انسان را قدرتمند کند. این شیوه بیان وی در حقیقت و رسیدن به آن تا جایی پیش میرود که منجر به نفی متافیزیک میشود؛ لذا تمام معرفت بشری را در اصالتدادن به قدرت خلاصه کرده است.