ابن سینا با اینکه مناط احتیاج را امکان می داند، اما از امکان، تساوی نسبت به وجود و عدم را اراده نمی کند، بلکه از آن به واجب بالغیر یا امری که در تحقق وابسته به غیر است، یاد می کند. براین مبنا معتقد است که نه تنها حدوث نمی تواند نیاز به علت را در بقاء و دوام وجودی معنادا چکیده کامل
ابن سینا با اینکه مناط احتیاج را امکان می داند، اما از امکان، تساوی نسبت به وجود و عدم را اراده نمی کند، بلکه از آن به واجب بالغیر یا امری که در تحقق وابسته به غیر است، یاد می کند. براین مبنا معتقد است که نه تنها حدوث نمی تواند نیاز به علت را در بقاء و دوام وجودی معنادار سازد، بلکه در پیدایش و حدوث اولیه نیز، ناتوان از تبیین نیاز خواهد بود. لذا با صراحت در برخی آثار، وجود را امر محتاج به علت تلقی می کند، اما وجودی که ضرورت خود را از ناحیه غیر دریافت می کند و این بسیار به امکان وجودی یا فقری ملاصدرا نزدیک بلکه عین آن است.
پرونده مقاله
آموزه بداء یکی ازآموزه های اصلی کلام شیعی است، که از دیرباز نظر دانشمندان اسلامی را به خود معطوف داشته است، پاره ای به جهت تعارض این آموزه با علم مطلق الهی به تشکیک و رد آن اهتمام ورزیده اند ، و برخی به تحلیل و توجیه آن همت گماشته اند. در این میان توجه به استعمالات این چکیده کامل
آموزه بداء یکی ازآموزه های اصلی کلام شیعی است، که از دیرباز نظر دانشمندان اسلامی را به خود معطوف داشته است، پاره ای به جهت تعارض این آموزه با علم مطلق الهی به تشکیک و رد آن اهتمام ورزیده اند ، و برخی به تحلیل و توجیه آن همت گماشته اند. در این میان توجه به استعمالات این اصطلاح در کتاب الهی و احادیث مأثور نقشی بنیادین در تحلیل این آموزه دارد ؛ زیرا تنصیص بر این آموزه درگرو فهم عمیق از آموزه های دینی است. گفتار حاضر بر آن است که با نقل آراء اصیل و بنیادین در این باره به نقد و بررسی آنها بپردازد و وجوه ضعف آنها را وانمایاند.
پرونده مقاله
سهروردی آنچه را در خارج تحقق دارد هویت می نامد. این هویت عین تشخص و فرد بودن است. ذهن پس از یافتن این امر خارجی آن را به دو مفهوم عقلانی وجود و ماهیت تحلیل می کند. سهروردی وجود و ماهیت و سایر مفاهیم فلسفی را انتزاعی عقلانی و یا اعتبار ذهن می داند. و معتقد است ، این مفاه چکیده کامل
سهروردی آنچه را در خارج تحقق دارد هویت می نامد. این هویت عین تشخص و فرد بودن است. ذهن پس از یافتن این امر خارجی آن را به دو مفهوم عقلانی وجود و ماهیت تحلیل می کند. سهروردی وجود و ماهیت و سایر مفاهیم فلسفی را انتزاعی عقلانی و یا اعتبار ذهن می داند. و معتقد است ، این مفاهیم فلسفی در جهان واقع هیچ گونه زیادت و مغایرتی با آن هویت ندارند. و همه مفاهیم فلسفی ابزارهای تحلیل عقلانی واقعیت اند و زیادت آن ها بر واقعیت خارجی موجب تسلسل در مفاهیم فلسفی می شود. بنابراین سهروردی به اصالت واقع یا اصالت هویت معتقد است . و ماهیت را هم همانند وجود اعتباری می داند.
پرونده مقاله
این نوشتار به دنبال آن است تا مجموعه معانی وکاربرد های واژه مابعدالطبیعه یا متافیزیک را ازنظر کانت مورد تحقیق قرار دهد و تعریف و توصیفی را که درمورد هریک ازآنها صورت گرفته است، بیان کند. یکی از بحث انگیزترین موضوعات فلسفه کانت، معنای مابعدالطبیعه است.با تامل درآثار کانت چکیده کامل
این نوشتار به دنبال آن است تا مجموعه معانی وکاربرد های واژه مابعدالطبیعه یا متافیزیک را ازنظر کانت مورد تحقیق قرار دهد و تعریف و توصیفی را که درمورد هریک ازآنها صورت گرفته است، بیان کند. یکی از بحث انگیزترین موضوعات فلسفه کانت، معنای مابعدالطبیعه است.با تامل درآثار کانت روشن می شود که به طور کلی کانت واژه مابعدالطبیعه یا متافیزیک را درسه حالت مطلق به صورت مابعدالطبیعه یامتافیزیک، وحالتمضاف مانند: مابعدالطبیعه اخلاق، مابعدالطبیعه حقوق، مابعدالطبیعه طبیعت، وحالتِ وصفی ازقبیل: شرح متافیزیکی، جزم گروی متافیزیکی، به کار برده است. از این میان تنها معنای نخست است که مورد نقد کانت قرار گرفته است.
پرونده مقاله
در این مقاله سازگاری قول به استحاله تناسخ و اعتقاد به مسخ در حکمت متعالیه مورد بررسی قرار گرفته است به این منظور ضمن تعریف و ذکر اقسام تناسخ، محذوراتی که موجب شده است فلاسفه حکمت متعالیه تناسخ را محال بدانند، جمع آوری شده است و سپس با توجه به آراء این حکما در مورد حقیقت چکیده کامل
در این مقاله سازگاری قول به استحاله تناسخ و اعتقاد به مسخ در حکمت متعالیه مورد بررسی قرار گرفته است به این منظور ضمن تعریف و ذکر اقسام تناسخ، محذوراتی که موجب شده است فلاسفه حکمت متعالیه تناسخ را محال بدانند، جمع آوری شده است و سپس با توجه به آراء این حکما در مورد حقیقت و واقعیت مسخ، مشخص شده است که هیچ یک از آن محذورات در مسخ وجود ندارد و در نتیجه قول به استحاله تناسخ با اعتقاد به مسخ کاملا سازگار است.
پرونده مقاله
نفس انسانی، در طی قوس صعود، بر مبنای حرکت جوهری و اشتدادی خود، به مرتبهای دست مییابد که آماده دریافت انواع خطورات میگردد. خاطر بر دو نوع است. دستهای الهی است که از جانب خداوند بر قلب آدمی وارد میگردد که الهام نامند و دستهای نیز از جانب شیطان بر قلب انسان فرود میآ چکیده کامل
نفس انسانی، در طی قوس صعود، بر مبنای حرکت جوهری و اشتدادی خود، به مرتبهای دست مییابد که آماده دریافت انواع خطورات میگردد. خاطر بر دو نوع است. دستهای الهی است که از جانب خداوند بر قلب آدمی وارد میگردد که الهام نامند و دستهای نیز از جانب شیطان بر قلب انسان فرود میآید که القاء نامند. گاهی الهامات قدسی باواسطه صورت میپذیرد و گاهی نیز بدون واسطه. در الهامات قدسی باواسطه، نیازمند وسائطی هستیم که الهامات را از جانب حقتعالی بر قلب آدمی وارد سازد. یکی از وسائط الهام، ملائکه هستند. نقطه مقابل الهام، القاء میباشد که از جانب شیطان صورت میپذیرد. کشمکش میان سپاه فرشته و جنود شیطان، در نفس آدمی، همیشگی است. زمانی که نفس به ذکر خداوند مشغول باشد، شیطان از او دور گشته و الهام فرشته صورت میپذیرد. این در حالی است که شاهد همکاری همهجانبه قوای نفس، تحت سیطره قوه قدسیه باشیم. در مقابل، هنگامی که نفس به واسطه شهوانیات، از یاد خداوند غافل گردد، شیطان به واسطه تسخیر قوه وهمیه، مجال القاء از راه-های گوناگون را مییابد. کشمکش شیطان و فرشته در نفس آدمی تا جایی ادامه مییابد که یکی از این دو، فاتح کارزار نفس گردند که در اکثر آدمیان، به جهت غلبه شهوت، فاتح اصلی، شیطان و جنود او میباشد.
پرونده مقاله
مولوی در تعبیراتی که از مرگ آورده، گاهی آن را امری ناپسند و گاهی مطلوب و پسندیده توصیف کرده است. از نظر وی حقیقتِ آدمی، روح اوست که مدّتی در بدن محبوس گشته است. کسی که غافل از این معنی است؛ یعنی خود را بدن مادی میپندارد، مُرده است. از اینرو کسانی که به دنیا دل بستهان چکیده کامل
مولوی در تعبیراتی که از مرگ آورده، گاهی آن را امری ناپسند و گاهی مطلوب و پسندیده توصیف کرده است. از نظر وی حقیقتِ آدمی، روح اوست که مدّتی در بدن محبوس گشته است. کسی که غافل از این معنی است؛ یعنی خود را بدن مادی میپندارد، مُرده است. از اینرو کسانی که به دنیا دل بستهاند، مردگانیاند که این جهانِ تنگ و تاریک از نظر آنها فراخ و روشن است. در این معنی، زندگی و مرگ امری تشکیکی است و مراتبِ آنها، همان مراتبِ نزدیک بودن به خداوند یا دور بودن از اوست. علم و معرفت که خود نیز دارای مراتب شدت و ضعف است، موجبِ قُرب به خداوند است. از اینرو انسانی که دارای معرفت بیشتری باشد، نزدیکتر به خداوند و زندهتر است. مرگ در معنایی دیگر، چیزی است که عارفان، مشتاقِ آنند و مولوی با تعبیراتی مانند به وصال رسیدن و از حجاب خارج شدن از آن یاد کرده است. این مقاله با بیان تعبیرات مختلف مولوی از مرگ و تحلیلِ آنها با مبانی عرفانی وی، میکوشد به تصویری که مولوی از زندگی و مرگ داشته است، نزدیک شود
پرونده مقاله